- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست حکمتنامه جوان
- آزمودن دوست
آزمودن دوست
امام على عليه السلام : اطمينان به هر كسى پيش از آزمودنش ، ناتوانى است .
نمایش منبع
عنه عليه السلام : قَدِّمِ الاِختِبارَ ، وأجِدِ الاِستِظهارَ فِي اِختِيارِ الإِخوانِ ، و إلاَّ ألجَأَكَ الاِضطِرارُ إلى مُقارَنَةِ الأَشرارِ .
امام على عليه السلام : آزمودن را جلو انداز ، و در انتخاب دوست ، احتياط كن؛ وگرنه ، اضطرار ، تو را به دوستى بَدان ، وا مى دارد .
نمایش منبع
عنه عليه السلام : سِتَّةٌ تُختَبَرُ بِها عُقولُ الرِّجالِ : المُصاحَبَةُ ، وَ المُعامَلَةُ ، وَ الوِلايَةُ ، وَ العَزلُ ، وَ الغِنى ، وَ الفَقرُ .
امام على عليه السلام : با شش چيز ، انديشه و خِردِ مردان ، آزموده مى شود : همنشينى ، داد و ستد ، رياست ، كناره گيرى ، ثروت ، و تنگ دستى .
نمایش منبع
عنه عليه السلام : لا يُعرَفُ النّاسُ إلاَّ بِالاِختِبارِ ، فَاختَبِر أهلَكَ ووُلدَكَ في غَيبَتِكَ ، وصَديقَكَ في مُصيبَتِكَ ، وذَا القَرابَةِ عِندَ فاقَتِكَ ، وذَا التَّوَدُّدِ وَالمَلَقِ عِندَ عُطلَتِكَ ؛ لِتَعلَمَ بِذلِكَ مَنزِلَتَكَ عِندَهُم .
امام على عليه السلام : مردم ، جز با آزمايش ، شناخته نمى شوند . خانواده و فرزندان را در نبودنت ، دوست را در گرفتارى ات ، خويشاوندان را در تنگ دستى ات ، و چاپلوسان و دوست نمايان را به هنگام بيكارى ات بيازماى ، تا جايگاه خودت را نزد آنان بدانى .
نمایش منبع
الإمام الصادق عليه السلام : لا تَسِمِ الرَّجُلَ صَديقاً ـ سِمَةَ مَعرِفَةٍ ـ حَتَّى تَختَبِرَهُ بِثَلاثٍ : تُغضِبَهُ فَتَنظُرَ غَضَبُهُ يُخرِجُهُ مِنَ الحَقِّ إلَى الباطِلِ ، و عِندَ الدّينارِ وَ الدِّرهَمِ ، و حَتّى تُسافِرَ مَعَهُ .
امام على عليه السلام : كسى را براى دوستى حقيقى نشان مكن ، مگر اين كه او را در سه جا بيازمايى : او را به خشم آورى و بنگرى كه آيا خشم ، او را از حق به باطل به در مى بَرَد يا نه؛ و هنگام دستيابى به مال و منال؛ و هنگامى كه با او هم سفر مى شوى .
نمایش منبع
عنه عليه السلام : إذا كانَ لَكَ صَديقٌ فَوُلِّيَ وِلايَةً فَأَصَبتَهُ عَلَى العُشرِ مِمّا كانَ لَكَ عَلَيهِ قَبلَ وِلايَتِهِ فَلَيسَ بِصَديقِ سَوءٍ .
امام صادق عليه السلام : هر گاه دوست تو بر كرسى رياست نشست و يكْ دهمِ رفتار پيش از رياست را با تو داشت ، دوستِ بدى نيست .
نمایش منبع
رجال الكشي عن محمّد بن سِنان : إنَّ عِدَّةً مِن أهلِ الكوفَةِ كَتَبوا إلَى الصّادِق)ِ عليه السلامفَقالوا: إنَ المُفَضَّلَّ يُجالِسُ الشُّطّارَ وأصحابَ الحَمامِ وقَوما يَشرَبونَ الشَّرابَ ، فَيَنبَغي أن تَكتُبَ إلَيهِ وتَأمُرَهُ ألاّ يُجالِسَهُم ، فَكَتَبَ إلَى المُفَضَّلِّ كِتابا وخَتَمَ ودَفَعَ إلَيهِم ، وأمَرَهُم أن يَدفَعُوا الكِتابَ مِن أيديهِم إلى يَدِ المُفَضَّلِّ .
فَجاؤوا بالكِتابِ إلَى المُفَضَّلِّ ، مِنهُم زُرارَةُ ، وعَبدُ اللّه ِ بنُ بُكَيرٍ ، ومُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ . وأبو بَصيرٍ ، وحُجرُ بنُ زائِدَةَ ، ودَفَعُوا الكِتابَ ، إلَى المُفَضَّلِّ فَفَكَّهُ وَقَرَأهُ ، فَإِذا فيهِ :
«بِسمِ اللّه ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اشتَرِ كَذا وكَذا وَاشتَرِ كَذا» ولَم يَذكُر قَليلاً ولا كَثيرا مِمّا قالوا فيهِ .
فَلَمَّا قَرَأَ الكِتابَ دَفَعَهُ إلى زُرارَةَ ، ودَفَعَ زُرارَةُ إلى مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ حَتّى دارَ الكِتابَ اِلَى الكُلِّ ، فَقالَ المُفَضَّلُّ : ما تَقولونَ؟
قالوا : هذا مالٌ عَظيمٌ حَتّى نَنظُرَ ونَجمَعَ ونَحمِلَ إلَيكَ لَم نُدرِك إلاَّ نَراكَ بَعدَ نَنظُر في ذلِكَ . وأرادُوا الاِنصِرافَ .
فَقالَ المُفَضَّلُّ : حَتّى تَغَدَّوا عِندي ، فَحَبَسَهُم لِغَدائِهِ ، ووَجَّهَ المُفَضَّلُ إلى أصحابِهِ الَّذينَ سَعَوا بِهِم ، فَجاؤوا فَقَرَأَ عَلَيهِم كِتابَ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام ، فَرَجَعوا مِن عِندِهِ وَحَبَسَ المُفَضَّلُّ هؤُلاءِ لِيَتَغَدَّوا عِندَهُ ، فَرَجَعَ الفِتيانُ وَحَمَلَ كُلُّ واحِدٍ مِنهُم عَلى قَدرِ قوتِهِ ألفا وألفَينِ وأقَلَّ وأكثَرَ ، فَحَضَروا أو أحضَروا ألفَي دينارٍ وعَشرَةَ آلافِ دِرهَمٍ قَبلَ أن يَفرُغَ هؤُلاءِ مِنَ الغَداءِ .
فَقالَ لَهُمُ المُفَضَّلُّ : تَأمُرونّي أن أطرُدَ هؤُلاءِ مِن عِندي ، تَظُنّونَ أنّ اللّه َ تَعالى يحَتاجُ إلى صَلاتِكُم وصَومِكُم.
فَجاؤوا بالكِتابِ إلَى المُفَضَّلِّ ، مِنهُم زُرارَةُ ، وعَبدُ اللّه ِ بنُ بُكَيرٍ ، ومُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ . وأبو بَصيرٍ ، وحُجرُ بنُ زائِدَةَ ، ودَفَعُوا الكِتابَ ، إلَى المُفَضَّلِّ فَفَكَّهُ وَقَرَأهُ ، فَإِذا فيهِ :
«بِسمِ اللّه ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اشتَرِ كَذا وكَذا وَاشتَرِ كَذا» ولَم يَذكُر قَليلاً ولا كَثيرا مِمّا قالوا فيهِ .
فَلَمَّا قَرَأَ الكِتابَ دَفَعَهُ إلى زُرارَةَ ، ودَفَعَ زُرارَةُ إلى مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ حَتّى دارَ الكِتابَ اِلَى الكُلِّ ، فَقالَ المُفَضَّلُّ : ما تَقولونَ؟
قالوا : هذا مالٌ عَظيمٌ حَتّى نَنظُرَ ونَجمَعَ ونَحمِلَ إلَيكَ لَم نُدرِك إلاَّ نَراكَ بَعدَ نَنظُر في ذلِكَ . وأرادُوا الاِنصِرافَ .
فَقالَ المُفَضَّلُّ : حَتّى تَغَدَّوا عِندي ، فَحَبَسَهُم لِغَدائِهِ ، ووَجَّهَ المُفَضَّلُ إلى أصحابِهِ الَّذينَ سَعَوا بِهِم ، فَجاؤوا فَقَرَأَ عَلَيهِم كِتابَ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام ، فَرَجَعوا مِن عِندِهِ وَحَبَسَ المُفَضَّلُّ هؤُلاءِ لِيَتَغَدَّوا عِندَهُ ، فَرَجَعَ الفِتيانُ وَحَمَلَ كُلُّ واحِدٍ مِنهُم عَلى قَدرِ قوتِهِ ألفا وألفَينِ وأقَلَّ وأكثَرَ ، فَحَضَروا أو أحضَروا ألفَي دينارٍ وعَشرَةَ آلافِ دِرهَمٍ قَبلَ أن يَفرُغَ هؤُلاءِ مِنَ الغَداءِ .
فَقالَ لَهُمُ المُفَضَّلُّ : تَأمُرونّي أن أطرُدَ هؤُلاءِ مِن عِندي ، تَظُنّونَ أنّ اللّه َ تَعالى يحَتاجُ إلى صَلاتِكُم وصَومِكُم.
رجال الكَشّى ـ به نقل از محمّد بن سنان ـ : گروهى از كوفيان به امام صادق عليه السلام نامه نوشتند و گفتند : مفضّل با آدم هاى پليد ، كبوترباز و مى گسار ، همنشينى مى كند . سزاوار است برايش نامه اى نوشته ، به وى دستور دهى با آنان همنشينى نكند .
امام صادق عليه السلام ، نامه اى براى مفضّل نوشت و مُهر كرد و آن را به كوفيان داد و دستور داد با دست خود ، نامه را به مفضّل بدهند . آنان ، نامه را براى مفضّل آوردند . اين گروه ، عبارت بودند از : زُراره ، عبد اللّه بن بُكَير ، محمّد بن مسلم ، ابو بصير و حُجر بن زائده . نامه را به مفضّل دادند و او ، آن را باز كرد و خواند . متن نامه ، چنين بود :
«به نام خداوند بخشنده مهربان . فلان چيز و فلان چيز را خريدارى كن» .
در نامه ، صحبتى از مطالب آن گروه ، نيامده بود ، نه زياد و نه كم . مفضّل ، وقتى نامه را خواند ، آن را به زراره داد و او ، آن را به محمّد بن مسلم داد و نامه در دست همه چرخيد . آن گاه ، مفضّل گفت : [درباره اين فرمان ،] چه مى گوييد؟
گفتند : اين ، ثروتى عظيم مى طلبد . باشد تا درباره اش بينديشيم و آن را جمع كرده ، نزد تو بياوريم . نمى توانيم بدان دست يابيم ، مگر تو را ببينيم و سپس ؛ در اين مسئله بينديشيم .
خواستند بيرون بروند كه مفضّل گفت : بايد ناهار را نزد من بخوريد ، و آنان را براى ناهار نگه داشت . مفضّل ، به دنبال دوستانى كه از آنان بدگويى شده بود ، فرستاد . آنها آمدند . نامه امام صادق عليه السلام را براى آنان خواند . آنها بيرون رفتند و مفضّل ، همچنان ، آن گروه [اوّل] را به بهانه ناهار ، نگه داشت .
طولى نكشيد كه جوانان آمدند و هر يك به اندازه توان ، هزار يا دو هزار و بيشتر يا كمتر ، با خود آورده بودند . پيش از آن كه آنان از ناهار خوردن ، دست بكشَند ، دوازده هزار درهم آماده كردند . مفضّل ، رو به آنان كرد و گفت : مى گوييد اينان را از خود برانم؟ گمان مى بريد خداوندِ متعال به نماز و روزه شما نياز دارد؟!
بيان :
نكوهش شدن مُفَضَّل از سوى كوفيان ، به خاطر رفت و آمد وى با گنهكاران و برخى افراد نابه هنجار جامعه است كه خطاهاى آنان ، مورد تأييد امام معصوم عليه السلام نيست ؛ امّا امام عليه السلامبا اين كار (در صورت درستى اين گزارش) ، شخصيّت تأثيرگذار مفضّل را به اصحاب ، مى نمايانَد ؛ و گر نه ، چنين معاشرت هايى، براى افرادى كه تأثيرپذيرند، و بويژه جوانان ، سودمند نيست .
امام صادق عليه السلام ، نامه اى براى مفضّل نوشت و مُهر كرد و آن را به كوفيان داد و دستور داد با دست خود ، نامه را به مفضّل بدهند . آنان ، نامه را براى مفضّل آوردند . اين گروه ، عبارت بودند از : زُراره ، عبد اللّه بن بُكَير ، محمّد بن مسلم ، ابو بصير و حُجر بن زائده . نامه را به مفضّل دادند و او ، آن را باز كرد و خواند . متن نامه ، چنين بود :
«به نام خداوند بخشنده مهربان . فلان چيز و فلان چيز را خريدارى كن» .
در نامه ، صحبتى از مطالب آن گروه ، نيامده بود ، نه زياد و نه كم . مفضّل ، وقتى نامه را خواند ، آن را به زراره داد و او ، آن را به محمّد بن مسلم داد و نامه در دست همه چرخيد . آن گاه ، مفضّل گفت : [درباره اين فرمان ،] چه مى گوييد؟
گفتند : اين ، ثروتى عظيم مى طلبد . باشد تا درباره اش بينديشيم و آن را جمع كرده ، نزد تو بياوريم . نمى توانيم بدان دست يابيم ، مگر تو را ببينيم و سپس ؛ در اين مسئله بينديشيم .
خواستند بيرون بروند كه مفضّل گفت : بايد ناهار را نزد من بخوريد ، و آنان را براى ناهار نگه داشت . مفضّل ، به دنبال دوستانى كه از آنان بدگويى شده بود ، فرستاد . آنها آمدند . نامه امام صادق عليه السلام را براى آنان خواند . آنها بيرون رفتند و مفضّل ، همچنان ، آن گروه [اوّل] را به بهانه ناهار ، نگه داشت .
طولى نكشيد كه جوانان آمدند و هر يك به اندازه توان ، هزار يا دو هزار و بيشتر يا كمتر ، با خود آورده بودند . پيش از آن كه آنان از ناهار خوردن ، دست بكشَند ، دوازده هزار درهم آماده كردند . مفضّل ، رو به آنان كرد و گفت : مى گوييد اينان را از خود برانم؟ گمان مى بريد خداوندِ متعال به نماز و روزه شما نياز دارد؟!
بيان :
نكوهش شدن مُفَضَّل از سوى كوفيان ، به خاطر رفت و آمد وى با گنهكاران و برخى افراد نابه هنجار جامعه است كه خطاهاى آنان ، مورد تأييد امام معصوم عليه السلام نيست ؛ امّا امام عليه السلامبا اين كار (در صورت درستى اين گزارش) ، شخصيّت تأثيرگذار مفضّل را به اصحاب ، مى نمايانَد ؛ و گر نه ، چنين معاشرت هايى، براى افرادى كه تأثيرپذيرند، و بويژه جوانان ، سودمند نيست .
نمایش منبع
امام رضا علیه السلام:
ما زارَني أحَدٌ مِن أوليِائي عارِفا بِحَقّي إلاّ شُفِّعتُ فيهِ يَومَ القِيامَةِ؛
هيچ يک از دوستانم مرا با شناخت حقّم زيارت نمىكند مگر اين كه در روز قيامت شفاعتم از او پذيرفته مىشود.
وسائل الشيعه: ج 13 ، ص 552
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 685
تــعــداد حــدیــث روز : 3838