کتابخانه احادیث شیعه

درآمد

صفحه اختصاصي حديث و آيات زهد ، در لغت

كلمه «زُهد» در اصل به معناى «اندك بودن» و «كم ارزش بودن» چيزى است و از آن جا كه اين معنا غالبا ملازم با بى رغبتى به آن چيز است ، اين كلمه در بى رغبتى نيز به كار مى رود . ابن فارس در تبيين معناى «زهد» مى گويد :
الزاء والهاء والدال أصل يدلّ على قلّة الشيء ، والزّهيد : الشيء القليل ، وهو مُزْهِدٌ : قليل المال ، وقال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «أفضل الناس مؤمن مُزهِد» ، هو المقلّ .
حديث
مادّه زاء و هاء و دال (زهد) ، بر اندك بودن چيزى دلالت مى كند . «زَهيد» ، يعنى چيز اندك و «مُزهِد» يعنى داراى مال اندك . پيامبر خدا فرمود : «برترينِ مردم ، مؤمنِ مُزهد است» يعنى آن كه دارايى اندك دارد .
جوهرى ، «زهد» را چنين معنا كرده است :
الزّهد خلاف الرّغبة . . . والتَّزهيدُ في الشيء وعن الشيء : خلاف الترغيب فيه . حديث
زهد ، خلاف رغبت است «... التزهيد فى الشى ء و عن الشى ء» يعنى در فلان چيز يا نسبت به آن ، زهد (بى رغبتى) ورزيدن .
و راغب اصفهانى در المفردات آورده است :
الزهيد : الشيء القليل والزّاهد في الشيء الراغب عنه والراضي منه بالزّهيد أي القليل . حديث
زهيد : چيز اندك «الزاهد فى الشى ء» يعنى بى اعتنا به آن چيز و رضايت دادن به اندك از آن .
بنا بر اين ، هر چند كلمه زهد ، هم در قِلّت و هم در بى رغبتى كاربرد دارد ، امّا تأمّل در كلمات واژه شناسان نشان مى دهد كه معناى نخست ، اصل و معناى دوم ، فرع آن است .


زهد ، در قرآن و حديث

مادّه «زهد» در قرآن ، تنها يك بار ، در داستان حضرت يوسف عليه السلام به كار رفته است :
«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنِم بَخْسٍ دَرَ هِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّ هِدِينَ . حديث
و او را به بهاى ناچيزى ، به چند درهم ، فروختند و به او بى رغبت بودند » .
يعنى فروشندگان يوسف ، به دليل زهد (بى رغبتى) به وى ، او را به بهاى اندكى فروختند . در اين آيه ، «زهد» در بى«رغبتى» به كار رفته است و ارتباط آن با بهاى اندك ، نشان دهنده معناى اصلى و فرعى آن است .
در احاديث اسلامى غالبا مادّه «زهد» در «بى رغبتى» به كار رفته و به ندرت در معناى «قِلّت» استعمال شده است . در اين بخش ، رهنمودهاى پيشوايان اسلام درباره زهدورزى نسبت به دنياى نكوهيده و سيره عملى آنان در برخورد با آن ، در شش فصل خواهد آمد ؛ امّا براى آن كه پژوهشگران ، با بصيرت بيشترى مباحث آينده را ملاحظه كنند ، با تكيه بر متون اين بخش ، توضيحات كوتاهى درباره تعريف زهد ، نشانه هاى آن ، تفاوت زهد اسلامى و رُهبانيت مسيحى ، حكمت زهد و راه هاى دستيابى به آن ، ارائه مى گردد :


يك . تعريف زهد

امام صادق عليه السلام ضمن تبيين سپاهيان خرد و نادانى ، «زهد نسبت به دنيا» را از سپاهيان خرد مى شمارد و آن را به نقطه مقابل «رغبت به دنيا» تعريف مى نمايد و مى فرمايد :
الزُّهدُ وضِدُّهُ الرَّغبَةُ. حديث
زهد ، ضدّش رغبت است .
با در نظر گرفتن اين رهنمود بنيادى كه «زهد» از جنود خرد و تحت فرمان قوّه عاقله است ، به دو نكته مهم در تبيين زهد اسلامى مى توان دست يافت :
نكته اوّل ، اين است كه زهدى كه اسلامْ انسان را بدان دعوت مى كند ، خاستگاه عقلى و علمى دارد . به همين جهت ، صد در صد منطبق با خرد و منطق است و اگر پيامبر درونى (خرد) مقصود آن را بداند ، پيش از پيامبران بيرونى ، انسان را بدان دعوت مى نمايد .
نكته دوم ، اين است كه بى ميلى ، دو گونه است :


الف . بى ميلى طبيعى

بى ميلى طبيعى ، آن است كه طبع انسان نسبت به چيزى ميل نداشته باشد ، چنان كه بيمار ، تمايلى به خوردن و نوشيدن ندارد .


ب . بى ميلى قلبى

بى ميلى قلبى ، آن است كه روح انسان نسبت به چيزى تمايل نداشته باشد ، هر چند طبع او مايل به آن باشد ، مانند بيمارى كه غذايى را دوست دارد؛ ولى به دليل اين كه مى داند خوردن آن براى او خطرساز است ، نه تنها در خود ميلى نسبت به آن احساس نمى كند؛ بلكه قلبا از آن نفرت دارد .
با عنايت به اين مقدّمه مى توان دريافت كه زهد اسلامى ، به معناى بى ميلى طبيعى به دنيا نيست (زيرا بى رغبتىِ طبيعى نسبت به لذايذ مادّى ، ارزش نيست و در واقع ، نوعى بيمارى است)؛ بلكه زهد اسلامى ، عبارت است از بى رغبتى قلبى نسبت به لذايذى كه براى انسان زيانباراند .
توضيح مطلب ، اين كه : گاه انسان طبعا مايل به كارى است؛ امّا خرد ، او را به دليل زيانبار بودن آن كار منع مى كند و انسان نيز با وجود علاقه قلبى به آن ، از انجام دادن آن خوددارى مى ورزد . اين اقدام ، «صبر» ناميده مى شود و كسى كه خويشتندارى مى كند ، «صابر» ناميده مى شود؛ چرا كه در برابر رغبت طبيعى و ميل قلبى خود مقاومت كرده است و اين ، ارزشى است بسيار والا ، چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد :
ما أحسَنَ بِالإِنسانِ أن يَصبِرَ عَمّا يَشتَهي . حديث
براى انسان ، چه زيباست كه در برابر خواسته[ هاى نفسانى اش ] صبر كند .
امام على عليه السلام در رهنمودى ديگر ، در پاسخ كسى كه از ايشان موعظه خواست ، مى فرمايد :

اُترُك لِما تَبقى ما تَشتَهي أبَدا كَفى بِمَن عَفَّ عَمّا يَشتَهي كَرَما حديث

از خواهش هاى خود به خاطر آنچه جاويدان است ، دست بشوى /
در كرامت آدمى ، همين بس كه از خواهش هاى خويش ، خويشتن نگه دارد .
البتّه بايد توجّه داشت كه چنين شخصى از فضيلت صبر برخوردار است ، نه از فضيلت زهد . زهد ـ كه يك درجه بالاتر از صبر است ـ آن است كه بى ميلى قلبى نسبت به لذايذ زيانبار ، چنان بر انسانْ چيره شود كه رغبت طبيعى او تحت سيطره آن قرار گيرد ، به گونه اى كه خوددارى از لذايذ زيانبار ، نيازى به صبر و مقاومت نداشته باشد ؛ بلكه انسان ، ديگر ميلى نسبت به آنها در وجود خود ، احساس نكند . امام على عليه السلام در اشاره به اين حالت زيبا مى فرمايد :
ما أحسَنَ بِالإِنسانِ ألاّ يَشتَهِيَ ما لا يَنبَغي . حديث
براى انسان ، چه زيباست كه آنچه را شايسته نيست ، نخواهد!
هنگامى كه انسان به اين مرتبه والا دست يافت و زاهد شد ، نسبت به اقبال و ادبار دنيا بى تفاوت مى گردد ؛ نه اِقبال دنيا او را شادمان مى كند و نه اِدبار دنيا او را اندوهناك مى نمايد ، چنان كه امام على عليه السلام در تبيين خصلت «زهد» مى فرمايد :
الزُّهدُ كُلُّهُ بَينَ كَلِمَتَينِ مِنَ القُرآنِ ، قالَ اللّه ُ سُبحانَهُ : «لِّكَيْلاَ تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَـلـكُمْ » . حديث
زهد ، در دو جمله از قرآن جمع شده است . خداوند سبحان مى فرمايد : « تا براى
آنچه از دست شما مى رود ، افسوس نخوريد و براى آنچه به شما مى دهد ، شادمان نشويد »
.

و آنچه در تبيين زهد و تفاوت آن با صبر گفتيم ، در اين سخن نورانى امير مؤمنان عليه السلام خلاصه شده است :
إنَّمَا النّاسُ ثَلاثٌ : زاهِدٌ ، وراغِبٌ ، وصابِرٌ . فَأَمَّا الزّاهِدُ فَلا يَفرَحُ بِالدُّنيا إذا أتَتهُ ، ولا يَحزَنُ عَلَيها إذا فاتَتهُ ، وأمَّا الصّابِرُ فَيَتَمَنّاها بِقَلبِهِ ، فَإِن أدرَكَ مِنها شَيئا صَرَفَ عَنها نَفسَهُ لِعِلمِهِ بِسوءِ العاقِبَةِ ، وأمَّا الرّاغِبُ فَلا يُبالي مِن حِلٍّ أصابَها أم مِن حَرامٍ. حديث
مردم ، سه دسته اند : دنياگريز و دنياخواه و شكيبا . دنياگريز ، هر گاه دنيا به او برسد ، شاد نمى شود ، و هر گاه از دستش برود برايش غم نمى خورد . شكيبا ، دنيا را قلبا آرزو مى كند؛ اما چون به چيزى از آن برسد ، جانش از آن روى برمى گرداند ؛ زيرا از فرجام بد آن آگاه است . و دنيا خواه اهمّيتى نمى دهد كه از طريق حلال به دنيا رسد يا از حرام .


دو . نشانه هاى زهد

احاديث اسلامى ، براى آن كه هر كس نتواند ادّعاى زهد (بى رغبتى) نسبت به دنيا كند و مدّعيان دروغين از زاهدان راستينْ بازشناخته شوند ، چنان اهمّيت قائل اند كه با وجود اين كه حقيقت زهد ، بى رغبتى است ، حديث بجز در مواردى نادر ، اين صفت را از طريق آثار آن ، تعريف و تبيين كرده اند . حديث
ساده ترين نشانه زهد (بى رغبتى) ، مصرف اندك است . نمى توان باور كرد كه كسى از غذايى كه ميل ندارد ، فراوان مصرف كند . در بحث از مفهوم لغوى «زهد» نيز گذشت كه قِلّت ، در معناى زهد ، تنيده شده است . بنا بر اين ، هر چند حقيقت
زهد ، بى ميلى روانى است ، امّا بى ترديد ، جلوه اين خصلت روحى ، بايد در زندگى به صورت ساده زيستى و پرهيز از اسراف ، تجمّل گرايى ، تشريفات (و حدّ اقل ، اجتناب از محرّمات ) نمايان باشد .
بر اين پايه ، زهد ، تنها جنبه اخلاقى و روانى ندارد؛ بلكه بُعد عملى نيز دارد و زاهد ، كسى است كه اِعراض روانى از دنياى نكوهيده را با اِعراض عملى ، همراه نموده است .


سه . مراتب زهد

اشاره كرديم كه پايين ترينِ مراتب زهد ، بى رغبتى روانى همراه با اجتناب از محرّمات است ؛ امّا بالاترين درجه زهد ، نقطه اى است كه حجاب هاى شناخت ، به كلّى از جلوى ديده دل برداشته مى شوند و سالك به مرتبت يقين واصل مى گردد . با وصول به اين مرتبت است كه باطن دنياى نكوهيده براى زاهد كشف مى شود و در اين هنگام ، انسان نه تنها نسبت به دنيا بى ميل مى گردد ، بلكه به آن نفرت نيز پيدا مى كند ، چنان كه امام على عليه السلام در توصيف پيامبر خدا مى فرمايد :
عُرِضَت عَلَيهِ الدُّنيا فَأَبى أن يَقبَلَها ، وعَلِمَ أنَّ اللّه َ أبغَضَ شَيئا فَأَبغَضَهُ . حديث
دنيا به او پيشنهاد شد؛ امّا از پذيرفتن آن خوددارى كرد ، و دانست كه خدا چه چيزى را دشمن مى دارد؛ او هم آن را دشمن داشت .
امام على عليه السلام نفرت خود از دنياى نكوهيده را با جملاتى مانند :
« أمَرُّ عَلى فُؤادي مِن حَنظَلَةٍ يَلوكُها ذو سُقمٍ ؛ حديث دنيا در مذاق من ، تلخ تر از حَنظلى است كه شخص بيمار [ ، با كراهت [مى مكد» و يا «أهوَنُ في عَيني مِن عُراقِ خِنزيرٍ
في يَدِ مَجذومٍ ؛ حديث
دنيا در چشم من ، بى ارزش تر از استخوان يك خوك در دست فردى جذامى است» ، بيان نموده است .


چهار . تفاوت زهد اسلامى و رهبانيت مسيحيت

معلوم شد كه زهد اسلامى ، هم بُعد درونى دارد و هم بُعد بيرونى ، و زاهد ، هم در درون ، احساس بى رغبتى به دنيا مى كند و هم در بيرون ، بى علاقگى او در زندگى آشكار مى گردد . در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه با اين تعريف ارائه شده از زهد ، چه تفاوتى ميان زهد اسلامى و رهبانيت مسيحيت وجود دارد؟ و چرا روايات احاديث به شدّت از رهبانيتْ نهى كرده اند؟ حديث
پاسخ ، اين است كه زهد اسلامى و رهبانيت مسيحيت ، دو مقوله اند و با هم تفاوت هاى فراوانى دارند . اصلى ترين و مهم ترين خصوصيت زهد اسلامى كه ساير ويژگى ها به آن باز مى گردد ، اين است كه زهد اسلامى ، بر منطق و برهان روشن ، استوار است ؛ امّا رهبانيت مسيحيت ، توجيه علمى و منطقى ندارد .
زهد اسلامى ، چشم پوشى از مطلق لذايذ مادّى نيست ، بلكه ـ همان طور كه توضيح داديم ـ تنها چشمپوشى از لذايذ زيانبار است ؛ امّا رهبانيت مسيحيت ، مردم را به چشمپوشى از مطلق لذايذ مادى دعوت مى كند .
به سخن ديگر ، اسلام ، لذايذ مادّى را به دو بخش تقسيم كرده است : لذايذ سودمند و لذايذ زيانبار . زهد اسلامى ، شامل لذايذ سودمند نمى شود و اين ، همان چيزى است كه خرد و منطق ، انسان را بدان دعوت مى كند . اسلام ، هرگز نمى گويد كه انسان بايد از لذايذى كه براى زندگى او سودمندند ، چشمپوشى كند يا نسبت به آنها بى رغبت باشد . پيامبر خدا ، براى اين كه زهد اسلامى با رهبانيت مسيحى اشتباه
نشود و براى اين كه از تحريف مفهوم «زهد» پيشگيرى نمايد ، تصريح مى فرمايد :
لَيسَ الزُّهدُ فِي الدُّنيا تَحريمَ الحَلالِ ، ولا إضاعَةَ المالِ ، ولكِنَّ الزُّهدَ فِي الدُّنيا الرِّضا بِالقَضاءِ ... . حديث
زهدورزى نسبت به دنيا ، حرام كردن حلال [بر خود] و يا ترك ثروت نيست؛ بلكه زهدورزى نسبت به دنيا ، عبارت است از : راضى بودن به قضاى خدا .. .
همه احاديثى كه تحت عنوان : «هشدار درباره تحريف زهد» و نيز تحت عنوان : «نهى از رُهبانيت و از حرام شمردن آنچه خدا حلال كرده است» آمده اند ، در واقع ، براى تبيين تفاوت هاى زهد اسلامى و رهبانيت مسيحى اند .
اسلام ، اجازه نمى دهد كه انسان ، هيچ كارى را بدون شناخت انجام دهد . «وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِى عِلْمٌ ؛ از آنچه بدان علم ندارى ، پيروى مكن» (اسراء : آيه 36) . " href="#" onclick = "return false;" >حديث زهد ورزيدن نسبت به دنيا نيز از اين قانون ، مستثنا نيست و به اين جهت امام على عليه السلام مى فرمايد :
لا تَزهَدَنَّ في شَيءٍ حَتّى تَعرِفَهُ . حديث
هرگز در چيزى زهد مَوَرز تا آن گاه كه آن را بشناسى .
بر اين پايه ، پيشوايان اسلام ، با همه هشدارهايى كه درباره دنياگرايى داده اند ، هنگامى كه مى بينند افرادى ، بدون شناخت ، از دنيا مذمّت مى كنند و ديگران را به زهدورزى دعوت مى نمايند ، به شدّت با آنها برخورد مى كنند . حديث
به بيان روشن تر ، اسلام ، دينِ دنيا و آخرت و تأمين كننده منافع مادّى و معنوى ،
و دنيوى و اخروى جامعه است . امام على عليه السلام در به تصوير كشيدن جامعه مطلوبى كه اسلامْ مردم را بدان دعوت مى كند ، مى فرمايد :
اِعلَموا عِبادَ اللّه ِ أنَّ المُتَّقينَ حازوا عاجِلَ الخَيرِ وآجِلَهُ ، شارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، ولَم يُشارِكهُم أهلُ الدُّنيا في آخِرَتِهِم .. . سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت .. . أصابوا لَذَّةَ الدُّنيا مَعَ أهلِ الدُّنيا ، وهُم غَدا جيرانُ اللّه ِ ... . حديث
اى بندگان خدا! بدانيد كه تقواپيشگان ، به خير دنيا و آخرت دست يافتند . آنان با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند ؛ امّا اهل دنيا در آخرت آنان با آنان شريك نيستند ... . در دنيا به بهترين وجه زيستند و از آن به بهترين وجه خوردند ... . همراه با اهل دنيا به لذّت هاى دنيا رسيدند و فرداى قيامت هم در جوار خداوند هستند .
بر اين پايه ، در اسلام راستين ، بر خلاف مسيحيت تحريف شده امروز ، دنيا و آخرت در تضاد نيستند ؛ بلكه با تأمّل در رهنمودهاى اسلام مى توان دريافت كه در اين آيين ، مادّيت از درون معنويت ، و معنويت از درون مادّيت مى جوشد و زهد اسلامى ، تنها در جايى مفهوم پيدا مى كند كه لذايذ مادّى ، براى فرد يا جامعه و يا هر دو ، زيانبار باشند .


پنج . حكمت زهد

زهد اسلامى در همه عرصه هاى زندگى فردى و اجتماعى ، داراى نقش مثبت و سازنده است . از اين رو ، تحصيل آن فوق العاده مورد تأكيد احاديث اسلامى است ، تا آن جا كه اين خصلت ، زيباترين زيور انسان نزد خداوند متعال شمرده شده است حديث .
زهد ، در حوزه معرفت شناختى ، آسيب هاى فردى را از انسان دور مى كند و با
برداشتن حجاب از ديده عقل و قلب ، زشتى هاى دنياى نكوهيده را به انسان نشان مى دهد و زمينه را براى رسيدن به حكمت حقيقى و نور علم ـ كه از باطن جان سرچشمه مى گيرند ـ فراهم مى سازد و در بالاترين مراتب آن است كه زاهد ، با ملكوت عالَم ، پيوند برقرار مى كند و از اسرار جهان هستى آگاه مى گردد . حديث
زهد ، در عرصه تكامل معنوى ، فرصت لازم را براى خودسازى فراهم مى كند ، جان را از بردگى هوس ها رهايى مى بخشد ، ايمان و عبادت را در كام جانْ شيرين مى كند ، انسان را به آفريدگار خود نزديك مى نمايد و سرانجام ، او را به قلّه تكامل انسانى صعود مى دهد . حديث
زهد ، تنها در عرصه معرفت و معنويت ، كارساز نيست و آسايش و آرامش زندگى مادّى نيز در گرو زهد است . زهد ، مشكلات زندگى را آسان مى كند ، به انسانْ عزّت مى بخشد و دنيا را در خدمت او قرار مى دهد . حديث
زهد ، بيش از آنچه در عرصه زندگى فردى كارساز است ، در عرصه هاى سياسى ، اجتماعى و اقتصادى كارآيى دارد . فرهنگ زهد ، ريشه ظلم و تجاوز به حقوق ديگران را مى سوزاند و زمينه را براى ايثار و مُواسات (سهيم كردن ديگران در داشته هاى خود) فراهم مى سازد . همه اختلاف هاى سياسى و اقتصادى ، و همه جنگ ها و خونريزى ها ، ريشه در دنياگرايى دارند . امام على عليه السلام در تبيين انگيزه مخالفت ها و جنگ هايى كه در دوران كوتاه حكومت او اتّفاق افتاد ، در خطبه معروف «شقشقيه» مى فرمايد :
فَلَمَّا نَهَضْتُ بالاْءَمْرِ نَكَثَتْ طائِفَةٌ ، ومَرَقَتْ أُخْرَى وَقَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا
اللّه َ سُبْحَانَهُ يَقُولُ «تِلْكَ الدَّارُ الاْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الاْءَرْضِ وَلاَ فَسَادًا وَ الْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ » حديث بَلَى! واللّه لَقَدْ سَمِعُوهَا وَوَعَوْهَا ، وَلكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا في أَعْيُنِهمْ ، وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا . حديث

چون زمام خلافت را به دست گرفتم ، گروهى پيمان شكستند ، گروهى از فرمان برون شدند ، و گروهى راه ستم پيمودند ، و گويا نشنيدند كه خداوند سبحان مى فرمايد : « آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه خواهان برترى و تباهى در زمين نيستند و عاقبت ، از آنِ پرهيزكاران است» . آرى ، به خدا سوگند كه اين آيه را شنيدند و فهميدند؛ امّا دنيا در چشمانشان زيبا آمد و زيب و زيور آن ، خيره شان كرد .
آنچه مى تواند به جنگ هاى خانمانسوز در جهان پايان دهد و زندگى را براى جهانيانْ شيرين كند ، زهدورزى رهبران سياسى است و بدون آن ، همه تلاش ها و برنامه ريزى ها براى تأمين حقوق بشر ، عقيم خواهد ماند ، چنان كه تجربه تاريخ نيز اين مدّعا را اثبات مى نمايد .


شش . راه تحصيل زهد

پيشوايان اسلام براى تحصيل صفت «زهد» و گسترش اين فرهنگ در جامعه ، رهنمودهاى ارزشمندى ارائه كرده اند كه در فصل چهارم خواهند آمد . اين رهنمودها را مى توان در پنج عنوان خلاصه كرد :


1 . تقويت بنيادهاى معرفتى

هر چه قوّه عاقله انسان نيرومندتر گردد و او خدا ، دنيا و آخرت را بهتر بشناسد ، از علاقه اش به دنياى نكوهيده كاسته مى گردد. به گفته امام على عليه السلام :
العاقِلُ مَن يَزهَدُ فيما يَرغَبُ فيهِ الجاهِلُ . حديث
خردمند به آنچه نادان رغبت دارد ، بى رغبت است .
در بالاترين مراتب شناخت ، انسان ، نه تنها به دنيا علاقه اى ندارد ، بلكه نسبت به آن نفرت نيز پيدا مى كند . حديث


2 . تقويت ارزش هاى دينى

تقويت ايمان و برنامه هاى دينى در زندگى ، به تدريج ، موجب زهدورزى در دنياى نكوهيده مى گردد ، چنان كه در سخنى از امام على عليه السلام آمده است :
الزُّهدُ ثَمَرَةُ الدّينِ . حديث
زهد ، ميوه دين است .


3 . تقويت شخصيت اخلاقى

بزرگوارى روحى ، يكى از موانع گرفتار شدن در دام دنياى نكوهيده و هوس هاى پست است . به گفته امام على عليه السلام :
مَن كَرُمَت نَفسُهُ صَغُرَتِ الدُّنيا في عَينِهِ . حديث
كسى كه براى خويش ارج قائل باشد ، دنيا در چشمش كوچك مى آيد .
هر چه انسان در خود بيشتر احساس شخصيت و كرامت كند ، از علاقه او نسبت
به هوس هاى زيانبارى كه به كرامت او ضربه مى زنند ، كاسته مى گردد . از اين رو ، يكى از راه هاى گسترش فرهنگ زهد در جامعه ، زمينه سازى براى تقويت كرامت انسانى در يكايك مردم است .


4 . ساده زيستى

يكى از رهنمودهاى اهل بيت عليهم السلام براى تحصيل صفات نيك ، تمرين كردن و عادت دادن خود به آثار آن صفات است . براى مثال ، كسى كه عصبانى مزاج است ، اگر تمرين كند و مدّتى خود را وا دارد كه مانند افراد بردبار عمل نمايد ، به تدريج ، بردبارى براى او عادت مى شود و بردبار مى گردد . امام على عليه السلام مى فرمايد :
إن لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّم ، فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إلاّ أوشَكَ أن يَكونَ مِنهُم . حديث
اگر بردبار نيستى ، خود را به بردبارى بزن ؛ زيرا كمتر كسى است كه خود را به قومى مانند كند ، مگر آن كه به زودى ، جزو آنان خواهد شد .
براى كسب صفت زهد نيز مى توان از همين رهنمود استفاده كرد ؛ يعنى همان طور كه واداشتن خود به بردبارى ، به تدريج ، موجب بردبار شدن مى گردد ، واداشتن خود به زهدورزى نيز به زهد مى انجامد ، چنان كه در روايتى ديگر ، از آن امام على عليه السلام نقل شده است :
التَّزَهُّدُ يُؤَدّي إلَى الزُّهدِ . حديث
واداشتن خود به زهد ، به زهد [واقعى] مى انجامد .
بنا بر اين ، ساده زيستى و اجتناب از تجمّل گرايى و تشريفات در زندگى ، هر چند به معناى زهد (بى رغبتى) در دنيا نيست ، ولى يكى از راه هاى مهمّ كسب آن است ، و ترويج فرهنگ ساده زيستى در جامعه ، به تقويت فرهنگ زهدگرايى مى انجامد . در
اين باره ، مطالعه سيره عملى پيشوايان دين ـ كه در فصل ششم آمده است حديث ـ بسيار آموزنده است .


5 . استمداد از خداوند

در كنار تلاش براى تحصيل چهار عنوان گذشته ، «استمداد از خداوند متعال» براى رسيدن به صفت والاى زهد و تداوم آن ، جايگاه ويژه اى دارد . از اين رو ، يكى از خواسته هاى پيشوايان دين ـ كه خود ، زاهدانِ نمونه بودند ـ در دعاهايشان ، زهد در دنيا بوده است و شگفت آور ، اين كه امام زاهدان ، على عليه السلام ، پيش از واقعه جمل ، ضمن دعايى ، به خداوند متعال ، عرض مى كند :
إن لَم تُعِنّي عَلى دُنيايَ بِزُهدٍ وعَلى آخِرَتي بِتَقوى هَلَكتُ . حديث
اگر مرا در كار دنيايم با «زهد» ، و در كار آخرتم با «تقوا» كمك نكنى ، هلاك مى شوم .
اين سخن ، نشان مى دهد كه اگر عنايت و امدادرسانى خداوند متعال نباشد ، هيچ كس از آلودگى به دنياى نكوهيده و گرفتارى در دام هوس ها مصونيت ندارد .


نمایش منبع
حدیث روز

امام كاظم علیه السلام:

طُوبى لِشيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكينَ بِحُبِّنا فى غَيْبَةِ قائِمنا اَلثّابِتينَ عَلى مُوالاتِنا وَ الْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِنا اُولئِكَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ قَدْ رَضُوا بِنا اَئِمَّةً وَ رَضينا بِهِمْ شيعَةً وَ طُوبى لَهُمْ، هُمْ وَ اللّه‏ِ مَعَنا فى دَرَجَتِنا يَوْمَ الْقِيامِةِ؛

خوش به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما به دوستى ما چنگ مى ‏زنند و در دوستى ما و برائت از دشمنان ما استوارند آنها از ما و ما از آنها هستيم، آنها به پيشوائى ما راضى شدند و ما هم به شيعه بودن آنها راضى و خشنوديم و خوشا به حال آنها، به خدا قسـم آنها در روز قيامت با ما و مرتبه ما هستند.

بحارالأنوار: ج 51، ص 151

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 685

تــعــداد حــدیــث روز : 3838