کتابخانه احادیث شیعه

حديث و آيات: توبه

الإمام الصادق عليه السلام : كانَ عابِدٌ في بَني إسرائيلَ لَم يُقارِف مِن أمرِ الدُّنيا شَيئا ، فَنَخَرَ إبليسُ نَخرَةً فَاجتَمَعَ إلَيهِ جُنودُهُ ، فَقالَ : مَن لي بِفُلانٍ .
فَقالَ بَعضُهُم : أ نَا لَهُ .
فَقالَ : مِن أينَ تَأتيهِ؟
فَقالَ : مِن ناحِيَةِ النِّساءِ .
قالَ : لَستَ لَهُ ، لَم يُجَرِّبِ النِّساءَ .
فَقالَ لَهُ آخَرُ : فَأَ نَا لَهُ .
فَقالَ لَهُ : مِن أينَ تَأتيهِ؟
قالَ : مِن ناحِيَةِ الشَّرابِ وَاللَّذّاتِ .
قالَ : لَستَ لَهُ ، لَيسَ هذا بِهذا .
قالَ آخَرُ : فَأَ نَا لَهُ .
قالَ : مِن أينَ تَأتيهِ؟
قالَ : مِن ناحِيَةِ البِرِّ؟
قالَ : انطَلِق فَأَنتَ صاحِبُهُ ، فَانطَلَقَ إلى مَوضِعِ الرَّجُلِ فَأَقَامَ حِذاهُ يُصَلّي .
قالَ : وكانَ الرَّجُلُ يَنامُ وَالشَّيطانُ لا يَنامُ ، ويَستَريحُ والشَّيطانُ لا يَستَريحُ ، فَتَحَوَّلَ إلَيهِ الرَّجُلُ وقَد تَقاصَرَت إلَيهِ نَفسُهُ وَاستَصغَرَ عَمَلَهُ .
فَقالَ : يا عَبدَ اللّه ِ بأَيِّ شَيءٍ قَويتَ عَلى هذِهِ الصَّلاةِ؟ فَلَم يُجِبهُ ، ثُمَّ أعادَ عَلَيهِ فَقالَ : يا عَبدَ اللّه ِ إنّي أذنَبتُ ذَنبا وأ نَا تائِبٌ مِنهُ ، فَإِذا ذَكَرتُ الذَّنبَ قَويتُ عَلَى الصَّلاةِ .
قالَ : فَأَخبِرني بِذَنبِكَ حَتّى أعمَلَهُ وأتوبَ فَإِذا فَعَلتُهُ قَويتُ عَلَى الصَّلاةِ .
قالَ : اُدخُلِ المَدينَةَ فَسَل عَن فُلانَةَ البَغِيَّةِ فَأَعطِها دِرهَمَينِ ونِل مِنها .
قالَ : ومِن أينَ لي دِرهَمَينِ ما أدري مَا الدِّرهَمَينِ ، فَتَناوَلَ الشَّيطانُ مِن تَحتِ قَدَمِهِ دِرهَمَينِ فَناوَلَهُ إيّاهُما .
فَقامَ فَدَخَلَ المَدينَةَ بِجَلابيبِهِ يَسأَلُ عَن مَنزِلِ فُلانَةَ البَغِيَّةِ ، فَأَرشَدَهُ النّاسُ ، وظَنّوا أنَّهُ جاءَ يَعِظُها ، فَأَرشَدوهُ فَجاءَ إلَيها فَرَمى إلَيها بِالدِّرهَمَينِ وقالَ : قومي ، فَقامَت فَدَخَلَت مَنزِلَها .
وقالَت : اُدخُل ، وقالَت : إنَّكَ جِئتَني في هَيئَةٍ لَيسَ يُؤتى مِثلي في مِثلِها ، فَأَخبِرني بِخَبَرِكَ ، فَأَخبَرَها ، فَقالَت له : يا عَبدَ اللّه ِ إنَّ تَركَ الذَّنبِ أهوَنُ مِن طَلَبِ التَّوبَةِ ، ولَيسَ كُلُّ مَن طَلَبَ التَّوبَةَ وَجَدَها ، وإنَّما يَنبَغي أن يَكونَ هذا شَيطانا مُثِّلَ لَكَ ، فَانصَرِف فَإِنَّكَ لا تَرى شَيئا ، فَانصَرَفَ ، وماتَت مِن لَيلَتِها ، فَأَصبَحَت فَإِذا عَلى بابِها مَكتوبٌ : اُحضُروا فُلانَةَ فَإِنَّها مِن أهلِ الجَنَّةِ ، فَارتابَ النّاسُ فَمَكَثوا ثَلاثا لا يَدفِنوهَا ارتِيابا في أمرِها .
فَأَوحَى اللّه ُ عز و جل إلى نَبِيٍّ مِنَ الأَنبِياءِ لا أعلَمُهُ إلاّ موسَى بنَ عِمرانعَ عليه السلام : أنِ ايتِ فُلانَةَ فَصَلِّ عَلَيها ، ومُرِ النّاسَ أن يُصَلّوا عَلَيها ، فَإِنّي قَد غَفَرتُ لَها ، وأوجَبتُ لَهَا الجَنَّةَ بَتَثبيطِها عَبدي فُلاناً عَن مَعصِيَتي . حديث
امام صادق عليه السلام : عابدى در بنى اسرائيل بود كه هيچ از دنيا استفاده نمى كرد . [روزى] شيطان ، نعره زد و لشكريانش را جمع نمود و گفت : چه كسى مى تواند اين عابد را از راه به دَر كند؟
يكى گفت : من .
شيطان پرسيد : چگونه؟
گفت : از طريق زنان .
شيطان گفت : نمى توانى . اين عابد ، زنان را تجربه نكرده است .
ديگرى گفت : من [مى توانم] .
پرسيد : چگونه؟
گفت : از راه مى گسارى و خوش گذرانى .
شيطان گفت : نمى توانى . او اين كاره نيست .
ديگرى گفت : من[مى توانم] .
پرسيد : چگونه؟
گفت : با كارهاى خوب .
شيطان گفت : برو كه تو مى توانى . شيطانك به محل سكونت عابد رفت و در كنار او به نماز ايستاد . عابد ، مى خوابيد و شيطانك ، نمى خوابيد . عابد ، استراحت مى كرد و شيطانك ، استراحت نمى كرد . عابد ، رو به او كرد و در حالى كه خود و كارهاى خود را كوچك مى ديد ، پرسيد : اى بنده خدا! چگونه اين همه توان بر انجام دادن نماز دارى؟ شيطانك ، پاسخ نداد . [عابد ]دوباره پرسيد .
شيطانك ، در پاسخ گفت : اى بنده خدا! من گناه كردم و از آن ، توبه نمودم . اينك ، هرگاه به ياد آن گناه مى افتم ، بر انجام دادن نماز ، نيرو مى گيرم .
عابد گفت : بگو چه گناهى مرتكب شدى تا من هم انجام بدهم و توبه كنم و بر نماز خواندن بيشتر ، نيرومند گردم .
شيطانك گفت : وارد شهر شو و سراغ فلان زن روسپى را بگير و دو درهم به وى بده و مرتكب فحشا شو .
عابد گفت : دو درهم را از كجا بياورم؟ اصلاً دو درهم چيست؟ شيطانك از زير پايش دو درهم بيرون آورد و به وى داد . عابد با لباس بلند خود ، وارد شهر شد و سراغ خانه زن روسپى را گرفت . مردم ، او را راهنمايى كردند و گمان كردند كه آمده تا او را موعظه نمايد . عابد ، نزد زن آمد و دو درهم را پيش او انداخت و گفت : بلند شو! زن بلند شد ، داخل خانه شد و به عابد گفت : داخل شو .
سپس به عابد گفت : با هيئتى نزد من آمدى كه آن گونه ، كسى نزد من نمى آيد . داستانت چيست؟ به من بگو . عابد ، داستان را برايش تعريف كرد .
زن گفت : اى بنده خدا! ترك گناه ، آسان تر از توبه است و چنين نيست كه هر كسى بخواهد توبه كند ، بدان ، دست يابد . به نظر مى رسد آن مرد ، شيطانى بوده كه در شمايل مردى ظاهر شده است . بازگرد كه چيزى نخواهى ديد .
مرد عابد ، بازگشت . آن زن ، همان شب از دنيا رفت . صبح ، بر درِ خانه اش نوشته شده بود : «بر جنازه اين زن ، حاضر شويد كه از بهشتيان است» .
مردم ، به ترديد افتادند . سه روز صبر كردند و او را دفن نكردند . خداوند عز و جلبه پيامبرى از پيامبرانش (يعنى موسى بن عمران عليه السلام) وحى فرستاد كه : «بر جنازه آن زن ، حاضر شو ، بر او نماز بگزار و به مردم ، دستور بده كه بر او نماز بگزارند . به راستى كه او را بخشيدم و بهشت را بر او واجب كردم؛ زيرا بنده ام را از گناه ، باز داشت» .
نمایش منبع


حدیث روز

امام هادی علیه السلام:

مَن أطاعَ الخالِقَ لَم يُبالِ سَخَطَ المَخلوقِينَ؛

هر كه از آفريدگار فرمان بَرد، از خشم آفريدگان پروا ندارد.

گزیده تحف العقول، ح265

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685