278. خوبى ها، از خدا و بدى ها، از ماست
قرآن كريم: إِن يَمْسَسْكَ اللّه ُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَن يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفورُ الرَّحيمُ؛
اگر خداوند براى تو ضررى بخواهد، هيچ كس جز او نمى تواند آن را برطرف كند و اگر براى تو خيرى بخواهد، هرگز كسى نمى تواند مانع فضل او شود. رحمتش را براى هر كس از بندگان خود بخواهد، به او مى رساند؛ او آمرزنده و مهربان است.
لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ اجْعَلْ غِناكَ فى قَلْبِكَ وَ اِذَا افْتَقَرْتَ فَلاتُحَدِّثِ النّاسَ بِفَقْرِكَ فَتَهُونَ عَلَيْهِمْ وَ لكِنِ اسْأَلِ اللّه َ مِنْ فَضْلِهِ؛
فرزندم! بى نيازى را در دل و جانت قرار ده و چون محتاج شدى، به مردم مگو كه در نزد آنان حقير مى شوى، بلكه از فضل خداوند بخواه.
امام على عليه السلام: اَلتَّوَكُّلُ التَّبَرّى مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُّوَّةِ وَ اِنْتِظارُ ما يَأتى بِهِ الْقَدَرُ؛
توكّل، قطع اميد كردن از نيرو و توانايىِ [خود] و چشم به راهِ تقدير (اراده) خداوند بودن است.
جبرئيل عليه السلام: ـ لَمّا سَأَلَهُ النَّبىُّ صلي الله عليه و آله عَنِ التَّوكُّلِ عَلَى اللّه ِ ـ : اَ لْعِلْمُ بِاَنَّ الْمَخْلوقَ لا يَضُرُّ وَ لا يَنْفَعُ وَ لا يُعطى وَ لا يَمْنَعُ، وَ اسْتِعْمالُ الْيَاْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَاِذا كانَ الْعَبدُ كَذالِكَ لَم يَعْمَلْ لاَِحَدٍ سِوَى اللّه ِ، وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اللّه ِ، وَ لَمْ يَطْمَعْ فى اَحَدٍ سِوَى اللّه ِ، فَهذَا هُوَ التَّوَكُّلُ؛
جبرئيل عليه السلام در پاسخِ پرسش پيامبر صلي الله عليه و آله درباره معناى «توكّل بر خدا» گفت: توكّل، دانستن اين است كه مخلوق، نه زيانى مى رساند و نه سودى مى بخشد، نه مى دهد و نه مى گيرد. توكّل، چشم اميد نداشتن به خلق است. هر بنده اى كه چنين شود، ديگر براى غير خداوند، كار نمى كند و اميد و بيمش، از كسى جز خداوند، نخواهد بود و چشم اميدى به هيچ كس جز خداوند، نخواهد داشت. توكّل، اين است!
امام صادق عليه السلام: اَبو بَصيرٍ عَنِ الاِْمامِ الصّادِقِ عليه السلام: لَيْسَ شَىْ ءٌ اِلاّ وَ لَهُ حَدٌّ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ فَما حَدُّ التَّوَكُّلِ؟ قالَ: اَلْيَقينُ. قُلْتُ: فَما حَدُّ الْيَقينِ؟ قالَ: اَلاّ تَخافَ مَعَ اللّه ِ شَيْئا؛
ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمودند: هيچ چيزى نيست كه حَدّ و نهايتى نداشته باشد. عرض كردم: فدايت شوم! حَدّ و نهايتِ توكّل چيست؟ فرمودند: يقين. عرض كردم: حَدّ و نهايت يقين چيست؟ فرمودند: اين كه جز خدا، از كسى و چيزى نترسى.