لا و حرف ى

از آشكار كردن حق ، هنگامى كه براى آن اهلى يافتى ، خوددارى نكن .

نادان را سرزنش مكن كه دشمنت مى شود ؛ عاقل را سرزنش كن تا دوستت بدارد .

هيچ كار خيرى را از روى ريا انجام مده و از سَرِ شرم ، آن را وا مگذار .

از زمين خوردن كسى شاد مشو ، كه نمى دانى گردش روزگار براى تو چه در آستين دارد .

با كسى به زشتى خطاب مكن ، كه زشتى پاسخ ، تو را ناخوشايند مى آيد .

هيچ بخيلى را به مشورت خود درنياور ، كه تو را از ميانه روى بازمى گردانَد و از فقر مى ترساند .

هيچ ترسويى را به مشورت مگير ، كه تو را از كار ناتوان مى كند و كارى را كه بزرگ نيست ، بر تو بزرگ مى نمايانَد .

با دروغگو مشورت مكن ، كه دروغگو سراب را مى ماند : دور را در نظرت نزديك و نزديك را در نظرت دور مى نمايانَد .

با كسى كه بدى هاى تو را به خاطر مى سپارد و نيكى ها و بزرگوارى هاى تو را فراموش مى كند ، دوستى مكن .

آنچه را نمى دانى بر زبان مران تا در خبر دادن از آنچه مى دانى بر تو گمان بد نبرند .

دين ندارد آن كه در توبه كردن ، امروز و فردا مى كند .

مؤمن ، سير سر بر بالين نمى نهد در حالى كه برادرش گرسنه است .

خيرى نيست در آن كه از دوستانش بى هيچ جرمى كناره مى گيرد .

كرامت هاى اخلاقى جز با پاك دامنى و از خودگذشتگى كامل نمى شوند .

حسود ، جز به مرگ يا از بين رفتن نعمتِ كسى كه بر او حسد مى ورزد ، خشنود نمى شود .

دوست ، دوست نيست ، مگر آ ن كه در غياب دوستش و گرفتارى و مرگ او حقّ دوستى را به جاى آورد .

قومى را كه خود خيرخواه نيستند و خيرخواهان را هم دوست ندارند ، خيرى نباشد .

خيرى نيست در دوست و) برادرى كه مانند آنچه را براى خود واجب مى داند ، براى تو واجب نداند .

راستگو"> با راست گويى اش سه چيز به دست مى آورد : به او نيك اعتماد كنند ، دوستى اش بر دل ها نشيند ، و از وى انديشه كنند .