40. حق و باطل

صفحه اختصاصي حديث و آيات وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَـكْـتُمُوا الْحَقَّ وَ اَ نْتُمْ تَعْلَمونَ؛ حديث

حق را با باطل مخلوط نكنيد، و حقيقت را با اين كه مى دانيد، پنهان نكنيد.
1 پيامبر صلي الله عليه و آله: يا اَيُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه ُ وَ الشَّيْطانُ وَ الْحَقُّ وَ الْباطِلُ وَالْهُدى وَالضَّلالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَىُّ وَ الْعاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ الْعاقِبَةُ وَ الْحَسَناتُ وَ السَّيِّئاتُ فَما كانَمِنْ حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما كانَ مِنْ سَيِّئاتٍ فَلِلشَّيْطانِ لَعَنَهُ اللّه ُ؛

اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است وضلالت، رشد است و گمراهى، دنياست و آخرت، خوبى هاست و بدى ها. هر چه خوبىاست از آنِ خداست و هر چه بدى است از آنِ شيطان ملعون است. حديث

هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. از آن حضرت دربارهمعناى اين فرمايش سؤال شد. امام انگشتان خود را به هم چسباند و آنها راميان گوش و چشم خود گذاشت و آن گاه فرمودند: باطل اين است كه بگويى: شنيدمو حق آن است كه بگويى: ديدم. حديث

اگر باطل با حق درنياميزد، بر حقيقت جويان پوشيده نمى مانَد و اگر حق با باطلآميخته نشود، زبان دشمنان آن بريده مى شود، ليكن مشتى از آن برداشته مى شود ومشتى از اين. (و بدين ترتيب حق و باطل درهم آميخته مى شود و شبهه پيش مى آيد). حديث

خداوند اِبا دارد از اين كه باطلى را حق معرفى نمايد، خداوند اِبا دارد از اين كه حق را در دلمؤمن، باطلى ترديدناپذير جلوه دهد، خداوند اِبا دارد از اين كه باطل را در دل كافر حق ستيز بهصورت حقى ترديدناپذير جلوه دهد، اگر چنين نمى كرد، حق از باطل شناخته نمى شد. حديث

در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند،سنّت، همان سنّت محمّد صلي الله عليه و آله است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت،همدست شدن با اهل حق است هر چند اندك باشند و تفرقه، همدستى با اهل باطلاست هر چند بسيار باشند. حديث

بدانيد كه هر كس در راه حق از دنيا برود، به بهشت و هر كس در راه باطل از دنيا برود،به جهنم مى رود. حديث

اندكى حقّ، بسيارى باطل را نابود مى كند، همچنان كه اندكى آتش، هيزم هاىفراوانى را مى سوزاند. حديث

هيچ باطلى نيست كه در برابر حق بايستد مگر آن كه حق بر باطل چيره مى شود واين سخن خداوند است: «بلكه حق را بر سر باطل مى زنيم كه آن را در هم مى كوبد...». حديث

حق، سنگين و تلخ است و باطل، سبك و شيرين و بسا خواهش و هوا و هوسى كهلحظه اى بيش نمى ماند، اما غم و اندوهى طولانى به دنبال مى آورد. حديث

حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد، زيرا كه نجات تو در آن است... تقواى الهىپيشه كن و باطل را فرو گذار هر چند [به ظاهر] نجات تو در آن باشد، زيرا كه نابودى تو درآن است. حديث

عبيداللّه بن ابى رافع، وابسته پيامبر صلي الله عليه و آله زمانى كه حروريه (خوارج) سر به نافرمانىبرداشتند، او با على بن ابى طالب بود. آنها مى گفتند: داورى جز از آنِ خدا نيست.على عليه السلامفرمودند: اين سخن حقى است براى نيّت باطلى. حديث

براستى كه هر كس را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و هر كس به راه هدايتنرود، به كجراهه گمراهى افتد و هر كس يقين، او را سود نبخشد، شكّ زيانش رساند. حديث

حق و باطل به مردم (و شخصيت افراد) شناخته نمى شوند بلكه حق را به پيروىكسى كه از آن پيروى مى كند بشناس و باطل را به دورى كسى كه از آن دورى مى كند. حديث

بعد از من با خوارج نجنگيد (آنان را نكشيد)؛ زيرا كسى كه طالب حق باشد و به آننرسد، با كسى كه جوياى باطل باشد و به آن دست يابد، يكسان نيست. حديث

ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست. عرض شد: چگونه، اى فرزند رسولخدا؟ فرمودند: انسان كارى را كه موجب رضاى خداست براى غير خدا انجام مى دهد، درصورتى كه اگر آن را خالص براى رضاى خدا انجام مى داد، زودتر به هدف خود مى رسيدتا براى غير خدا. حديث

از چند رنگى و اختلاف در دين خدا بپرهيزيد، زيرا يكپارچگى در آنچه حق استولى شما آن را ناخوش مى داريد، از پراكندگى در آنچه باطل است اما خوشايند شمامى باشد، بهتر است. خداى سبحان به هيچ يك از گذشتگان و باقى ماندگان بر اثر تفرقهو جدايى خير و خوبى عطا نكرده است. حديث

نجات و رستگارى در سه چيز است: پايبندى به حق، دورى از باطل و سوار شدنبر مركب جدّيت. حديث

سه ويژگى است كه در هر كس يافت شود، ويژگى هاى ايمان كامل مى گردد: آن كهوقتى خشنود گردد، خشنودى اش او را به باطل نكشاند و خشمش او را به هنگام خشم،از حق برون نبرد و هر گاه توان يافت، به آنچه از او نيست، دست درازى نكند. حديث

تقواى خدا پيشه كنيد و در راهى كه برگزيده ايد از پارسايى و تلاش در اطاعتفرامين الهى كمك بجوييد، كه اگر چنين كرديد بيشترين غبطه به حال يكى از شماآنگاه خواهد بود كه به سر حدّ آخرت برسد و ارتباط وى از دنيا قطع شده باشد، پسآنگاه كه به چنين منزلگاهى رسيد مى فهمد (مى بيند) كه نعمت و كرامت از طرفخداوند به وى رو نموده و بشارت بهشت به وى داده مى شود و ايمن مى شود از آنچهمى ترسيد و يقين مى كند كه راهش بر حق بوده و هر كس بر خلاف راه او بوده بر باطلىهلاك كننده بوده است. حديث

از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو وباطل به نفع تو باشد و نيز از حقيقت ايمان آن است كه گفتار تو از دانشت بيشتر نباشد. حديث

هرگز زمين باقى نمى ماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را ازباطل مى شناسد. حديث

به امام صادق عليه السلام گفتم: آيا به فقيرى كه نمى دانم مسلمان است غذا بدهم؟ حضرتفرمود: آرى، به كسى كه نمى دانى دوست است يا دشمن حق، غذا بده؛ زيرا خداوندمى فرمايد: «با مردم به نيكى سخن بگوييد» ولى به كسى كه با حق دشمنى مى كند و يا بهباطلى دعوت مى كند غذا مده. حديث

از خدعه و حيله آرزوها بپرهيزيد. چه بسيار آرزومندِ روزى كه به آن روز نمى رسد وچه بسيار سازنده اى كه در ساخته اش ساكن نمى شود و چه بسيار جمع كننده مالى كه ازآن استفاده نمى كند و شايد آن مال را از باطل به دست آورده و يا از حق كسى جلوگيرىكرده، تا به آن مال رسيده است و بايد بار همه آن گناهان را به دوش كشد. حديث

اى مردم! اگر در يارى حق كوتاهى نمى كرديد و در خوار ساختن باطل سستىنمى نموديد، كسانى كه همپايه شما نيستند، در شما طمع نمى كردند و هيچ قدرتى برشما مسلط نمى شد. حديث

كسى كه بر باطل سوار شود، مَركبش او را ذليل خواهد كرد. كسى كه از راه حقمنحرف شود راه بر او تنگ خواهد شد. حديث

ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم. حديث