27. حيات اسلام

صفحه اختصاصي حديث و آيات قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذينَ يَعْلَمونَ وَالَّذينَ لا يَعْلَمونَ اِنَّما يَتَذَكَّرُ اُولُوا الاَْلبابِ؛ حديث

بگو آيا كسانى كه دانايند، با آنان كه در نادانى بسر مى برند، يكسانند؟ [هرگز! ]تنها صاحبان عقل و خرد، پند گرفته و توجه مى كنند.
1 پيامبر صلي الله عليه و آله: اَ لْعِلْمُ حَياةُ الاِْسْلامِ وَ عِمادُ الاْيمانِ وَ مَنْ عَلِمَ عِلْما اَتـَمَّ اللّه ُ لَهُ اَجْرَهُ وَمَنْ تَعَلَّمَ فَعَمِلَ عَلَّمَهُ اللّه ُ ما لَمْ يَعْلَمْ ؛

علم، حيات اسلام و تكيه گاه ايمان است و هر كس علمى بياموزد، خداوند پاداش او راتمام گرداند و هر كس بياموزد و عمل كند، خداوند، تعليم دهد به او آنچه را كه نمى داند. حديث

اى انسان با ايمان، در حقيقت اين دانش و ادب ، بهاى توست ، پس در آموختن آنبكوش، زيرا هرچه بر دانش و ادبت افزوده شود ، بر ارج و بهاى تو افزوده مى شود، چرا كهبا دانش به سوى پروردگارت هدايت مى شوى . حديث

دلى كه در آن حكمت نيست ، همچون خانه اى ويران است . پس بياموزيد و آموزشدهيد، بفهميد و نادان نميريد كه خداى عزّ و جلّ، بهانه اى را براى نادانى نمى پذيرد . حديث

در پى دانش بودن ، بر هر مسلمانى واجب است ، پس دانش را از جايى كه احتمالبودنش هست ، بجوييد و آن را از اهلش فراگيريد . حديث

عزيزترين عزّت ، دانش است، چرا كه با آن معاد شناخته مى شود و راه كسب معاشبه دست مى آيد و خوارترين خوارى ، نادانى است، چرا كه نادان كر و لال و كور وسرگردان است . حديث

دانش، با عمل همراه است ، پس هر كه دانست ، عمل كرد و هر كه عمل كرد ، دانست ودانش ، به عمل فرا مى خواند . پس اگر او را اجابت كرد ، چه بهتر وگرنه از او جدا مى گردد . حديث

اما علم: اگر انسان فقير باشد ، از آن بى نيازى حاصل مى شود، اگر بخيل باشد ،سخاوت ، اگر خوار باشد ، عزّت ، اگر بيمار باشد ، سلامتى ، اگر دور باشد ، نزديكمى شود ، اگر هرزه باشد ، حيا ، اگر پَست باشد ، والايى ، اگر حقير باشد ، شرافت و حكمتو مَقام . پس اينها چيزهايى هستند كه از دانش خردمند به دست مى آيد . پس خوشا بهحال آن كس كه عاقل بود و دانست . حديث

هر اندازه دانش انسان بيشتر شود ، توجه او به خودش بيشتر مى گردد و در رياضت ورشد و اصلاح نَفْس، كوشش بيشترى مى نمايد . حديث

اى جوياى دانش ! دانش فضيلت هاى بسيارى دارد : سَرش تواضع، چشمش دورىاز حسد ، گوشش فهم ، زبانش راستگويى ، حافظه اش جستجو ، دلش خوش نيّتى ،عقلش شناخت اشياء و امور ، دستش رحمت ، پايش ديدار دانشمندان ، همّتشسلامت ، حكمتش تقوا ، قرارگاهش نجات ، جلودارش عافيت ، مَركبش وفا ، سلاحشنرمى سخن ، شمشيرش خشنودى ، كمانش سازگارى ، سپاهش گفتگو با دانشمندان ،داراييش ادب ، اندوخته اش پرهيز از گناهان ، توشه اش نيكى ، جايگاهش، گفت وگو ومذاكره، رهنمايش هدايت و دوستش، عشق به نيكان است . حديث

لقمان به پسرش گفت : فرزندم! همواره در مجلس دانشمندان باش و سخنانحكيمان را بشنو، كه خداوند ، دل مرده را به نور حكمت زنده مى كند ؛ همان گونه كهزمين مرده را با باران سيل آسا ، زنده مى گرداند . حديث

هر ظرفى كه در آن چيزى ريخته شود پر مى شود، مگر ظرف دانش كه هر چه در آنريخته شود جا باز مى كند. حديث

اگر مردم مى دانستند كه در جستجوى دانش چه چيزى [ نهفته ] است ، بى گمان درپى آن مى رفتند، حتّى اگر با ريخته شدن خون و فرو رفتن در اعماق دريا باشد . خداىتبارك و تعالى به دانيال وحى كرد : منفورترين بندگانم نزد من ، نادانى است كه حق اهلعلم را سبك بشمارد و پيروى از ايشان را رها كند و محبوب ترين بندگانم نزد من، تقواپيشه اى است كه جوياى پاداش فراوان، همراه دانشمندان، پيرو بردباران و پذيراىحكيمان باشد . حديث

اگر پس از غايب شدن حضرت قائم عليه السلام دانشمندان الهى كه مردم را به سوى او دعوتمى كنند و راهنمايى مى نمايند و از دينش دفاع مى كنند و بندگان ناتوان خداوند رااز دام شيطان و دام هاى دشمنان اهل بيت عليهم السلام نجات مى دهند ، نبودند ، هيچ كسنمى ماند مگر اين كه از دين باز مى گشت ، ولى آنان اند كه زمام دل هاى شيعيان ضعيف راهمچون سكّان در دست ناخداى كشتى به دست گرفته اند . اينان همان انسان هاىبرتر نزد خداوندند . حديث

بى گمان خداوند متعال روزى جوياى دانش را به طور ويژه، افزون بر آنچه براىديگران تضمين كرده، به عهده گرفته است. حديث

رحمت خدا بر بنده اى را كه امر ما را زنده كند... دانش هاى ما را فرا گيرد و به مردمبياموزد. اگر مردم زيبايى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پيروى مى كردند. حديث

از هر دانشى بهترينش را انتخاب كنيد، زنبورِ عسل از هر گلى زيباترينش رامى خورد . در نتيجه دو جواهر گران بها از آن توليد مى شود : يكى (عسل) براى مردمشفاست و ديگرى (موم) كه از آن روشنايى مى گيرند . حديث

اگر دانشمندان نصيحت را پنهان دارند، خيانت كرده اند . اگر سرگشته گمراهى راديدند و او راراهنمايى نكردند و يا (دل) مرده اى را زنده ننمودند، وه كه چه كار زشتىكرده اند ! چون خداوند تبارك و تعالى در كتاب از ايشان پيمان گرفته كه به معروف وآنچه فرمان يافته اند فرمان دهند و از آنچه نهى شده اند نهى كنند و بر نيكوكارى وپرهيزكارى، يكديگر را يارى كنند و در گناه و ستم يكديگر را يارى نكنند . حديث

به على عليه السلام درباره صفات مؤمن فرمودند: حق را از دشمنش مى پذيرد، نمى آموزدمگر براى آن كه بداند و نمى داند مگر براى آن كه عمل كند. حديث

هرگز به دانش دست نمى يابى مگر با شش چيز كه من در اين سخن، تو را از همه آنها آگاه مى كنم:هوش، حرص، شكيبايى، شايستگى راهنمايى استاد و درازاى زمان. حديث

در دانش، خيرخواه يكديگر باشيد كه خيانت هر يك از شما در دانشش، سخت تر ازخيانت او در مالش مى باشد و خداوند روز قيامت از شما بازخواست مى كند. حديث

هركس باب هدايتى را به كسى آموزش دهد ، پاداش همه كسانى را كه به آن عمل كنند ،دارد ، بى آن كه چيزى از پاداش آنان كم شود و هركس باب گمراهى را ياد دهد ، گناهان همهكسانى كه بدان عمل كنند ، بر او نيز بار مى شود ، بى آن كه چيزى از گناهان آنان كم شود . حديث

هيچ دانشمند و يا دانش اندوزى از روستايى از روستاها و يا شهرى از شهرهاىمسلمانان نمى گذرد و از خوراك آنان نمى خورد و از نوشيدنى آنان نمى نوشد و از يكطرف وارد نمى شود و از طرف ديگر خارج نمى گردد، جز آن كه خداى متعال عذابقبرهايشان را تا چهل روز بر مى دارد. حديث

هنگامى كه فتنه ها چون پاره هاى شب تار بر شما مشتبه شود ، به قرآن روىبياوريد ... براى قرآن ظاهرى و باطنى است . ظاهر آن حكمت و باطن آن دانش است ...در قرآن چراغ هاى هدايت و نشانه هاى حكمت و راهنماى معرفت هست، براى كسى كهويژگى اش را شناخت . حديث

صفحه اختصاصي حديث و آيات 32 پيامبر صلي الله عليه و آله: تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَاِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ وَ مُدارَسَتَهُ تَسْبيحٌ وَ الْبَحْثَ عَنْهُجِهادٌ وَ تَعْليمَهُ مَنْ لا يَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ وَ بَذْلَهُ لاَِهْلِهِ قُرْبَةٌ لاَِنـَّهُ مَعالِمُ الْحَلالِ وَ الْحَرامِوَ سالِكٌ بِطالِبِهِ سَبيلَ الْجَنَّةِ وَ هُوَ اَنيسٌ فِى الْوَحْشَةِ وَ صاحِبٌ فِى الْوَحْدَةِ وَ دَليلٌ عَلَىالسَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ سِلاحٌ عَلَى الاَْعْداءِ وَ زَيْنٌ لِلاَْخِلاّءِ يَرْفَعُ اللّه ُ بِهِ اَقْواما يَجْعَلُهُمْ فِىالْخَيْرِ اَئِمَّةً يُقْتَدى بِهِمْ تُرْمَقُ اَعْمالُهُمْ وَ تُقْتَبَسُ آثارُهُمْ وَ تَرْغَبُ الْمَلائِكَةُ فى خِلَّتِهِمْيَمْسَحونَهُمْ فى صَلاتِهِمْ بِاَجْنِحَتِهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُ لَهُمْ كُلُّ شَىْ ءٍ حَتّى حيتانِ الْبُحورِوَ هَوامِّها وَ سِباعِ الْبَرِّ وَ اَنـْعامِها لاَِنَّ الْعِلْمَ حَيْاةُ الْقُلوبِ وَ نورُ الاَْبْصارِ مِنَ الْعَمى وَ قُوَّةُالاَْبْدانِ مِنَ الضَّعْفِ ، يُنْزِلُ اللّه ُ حامِلَهُ مَنازِلَ الاَْخْيارِ وَ يَمْنَحُهُ مَجالِسَ الاَْبْرارِ فِى الدُّنْياوَالآْخِرَةِ . بِالْعِلْمِ يُطاعُ اللّه ُ وَ يُعْبَدُ وَ بِالْعِلْمِ يُعْرَفُ اللّه ُ وَ يُوْخَذُ وَ بِالْعِلْمِ توصَلُ الاَْرْحامُوَ بِهِ يُعْرَفُ الْحَلالُ وَ الْحَرامُ وَ الْعِلْمُ اِمامَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ تابِعُهُ يُلْهِمُهُ اللّه ُ السُّعَداءَوَ يَحْرِمُهُ الاَْشْقياءَ؛

علم بياموزيد كه آموختن آن نيكى است و خواندن و دوره كردن آن تسبيح و بحثآن جهاد و آموزشش به كسى كه آن را نمى داند ، صدقه و بذل آن به اهلش ، مايه نزديكىبه خداست؛ چرا كه علم نشان دهنده حلال و حرام است و جوينده اش را به بهشتراهبرى مى كند و در وحشت ، مونس و در تنهايى ، همراه و در خوشى و ناخوشى،راهنما و سِلاحى عليه دشمنان و زيورى براى همدلان است . خداوند كسانى را با آنبالا مى برد و آنها را پيشوايان نيكى قرار مى دهد كه به ايشان اقتدا مى كنند و بهاعمالشان مى نگرند و از آثارشان استفاده مى شود و فرشتگان به دوستى آنها رغبتدارند و با بال هايشان آنها را در نماز لمس مى كنند و هر چيزى ، حتّى ماهيانو جانواران درياها و درندگان و چهار پايان خشكى براى آنها آمرزش مى طلبند؛چرا كه دانش ، حيات دل ها و روشنايى ديدگان از نابينايى و توانايى پيكرها از ناتوانىاست . خدا ، حاملان دانش را به جايگاه هاى برگزيدگان مى رساند و مجالس نيكان رادر دنيا و آخرت ارزانى شان مى گرداند . با علم ، خداوند اطاعت و عبادت و شناخته و بهخدايى گرفته مى شود. با دانش ، صله رحم انجام و حلال و حرام شناخته مى شود.دانش ، پيشواى عمل است و عمل ، پيرو آن . خدا، آن را به نيكبختان الهام مى كند وتيره بختان را از آن ، محروم مى دارد . حديث

اگر از خدا چنانكه بايد مى ترسيديد، به دانشى ناب دست مى يافتند و اگر خدا راچنانكه بايد مى شناختيد، با دعايتان كوه ها از ميان مى رفتند. حديث

لغزش عالم، مانند شكستن كشتى است. خود، غرق مى شود و ديگران را هم با خودغرق مى كند. حديث

اگر خداوند از علما پيمان نگرفته بود كه با پرخورى ظالم و گرسنگى مظلوم آرامنگيرند، زمام خلافت را به حال خود رها مى كردم. حديث

خداوند ، از مردم نادان پيمانى براى جستجوى دانش نگرفت ، مگر اين كه پيمانبيان كردن دانش براى نادانان را از اهل دانش گرفت، چرا كه دانش ، پيش از نادانى بود . حديث

انسان، در روز قيامت مى آيد و با خود كارهاى نيكى چون ابرهاى انبوه يا كوه هاى سربه فلك كشيده دارد ، پس مى گويد : پروردگارا ! اينها را كه من انجام نداده ام ، اينها ازكجايند؟ [خداوند ]مى فرمايد : اين ، دانش توست كه به مردم آموختى و پس از تو، به آنعمل كردند . حديث

هنگامى كه بدعت ها (امور غير دينى را داخل دين كردن) آشكار شود ، بر دانشمنداست كه دانشش را آشكار سازد كه اگر نكند ، نور ايمان از او گرفته مى شود . حديث