5 ـ خوش برخوردى و يارى همراهان

المصنف لعبد الرزاق به نقل از أبو قلابة : در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله از مردى سخن به ميان آمد و گفته شد : او آدم خوبى است . و گفته شد : اى رسول خدا! آن مرد همسفر حجّ ما بود . هرگاه در منزلى پياده مى شديم پيوسته در حال نماز خواندن بود تا آن كه حركت مى كرديم و در بين راه نيز همواره قرآن مى خواند و ذكر خدا مى گفت، تا دوباره اتراق مى كرديم . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : پس چه كسى شترش را علوفه مى داد و غذايش را درست مى كرد؟ عرض كردند : همه ما . حضرت فرمود : همه شما از او بهتريد! .

مكارم الأخلاق: منقول است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در سفرى به اصحاب خود دستور داد گوسفندى ذبح كنند . يكى از آن ها گفت : من ذبح مى كنم ديگرى گفت : من پوست مى كنم ، سومى گفت : من گوشتش را ريز مى كنم . چهارمى گفت : من آن را مى پزم . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من هم براى شما هيزم جمع مى كنم!
اصحاب عرض كردند : شما زحمت نكشيد، پدران و مادرانمان به فدايت! ، ما به جاى شما كار مى كنيم . پيامبر فرمود : مى دانم كه شما به جاى من كار مى كنيد ، اما خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد كه بنده اش با عدّه اى از دوستان و همسفران خود باشد و تنهايى در ميان آنها [امتيازى داشته ]باشد . پس ، آن حضرت برخاست و شروع به جمع آورى هيزم كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : سرور مردم كسى است كه در سفر خدمتگزار آنان باشد .

امام صادق عليه السلام : حق مسافر آن است كه اگر بيمار شد ، برادرانش سه روز براى او اُتراق كنند .

بحار الأنوار به نقل از مُفَضَّل بن عمر : هنگامى كه [در پايان سفر] نزد امام صادق عليه السلام رسيدم ، حضرت فرمود : چه كسى همسفر تو بود؟ عرض كردم : مردى از برادرانم . فرمود : پس چه كرد (كجاست )؟ عرض كردم : از وقتى وارد مدينه شده ام، نمى دانم جايش كجاست . حضرت فرمود : مگر نمى دانى كه هر كس چهل گام با مؤمنى همسفر شود ، خداوند در روز قيامت راجع به او از وى مى پرسد؟