فصل دوم : بيزارى اهل بيت از غاليان

امام على عليه السلام: بار خدايا، من از غاليان بيزارم، همان گونه كه عيسى بن مريم از نصارا بيزار بود؛ بار خدايا! براى هميشه آنان را تنها و بى ياور گذار و احدى از ايشان را يارى نرسان.

امام على عليه السلام: ما را از مرز بندگى فراتر نبريد، آن گاه هرچه خواستيد [در فضيلت ما] بگوييد كه باز هم كم گفته ايد [و حقّ مطلب را ادا نكرده ايد]، مبادا همچون نصارا غلوّ كنيد كه من از غلوكنندگان بيزارم.

امام سجاد عليه السلام: يهود، عزير را چندان دوست داشتند كه درباره او گفتند آن چه گفتند [و با اين حرفها كار را به جايى رساندند كه] نه عزير از آنان است و نه آنان از عزير؛ نصارا نيز عيسى را چندان دوست داشتند كه درباره او گفتند آن چه گفتند، پس نه عيسى از آنان است و نه آنان از عيسى.
درباره ما نيز همين شيوه پيموده خواهد شد؛ گروهى از شيعيان ما، آن قدر ما را دوست خواهند داشت كه راجع به ما همان چيزى را بگويند كه يهود درباره عزير گفتند و نصارا درباره عيسى بن مريم؛ اين گروه از ما نيستند و ما نيز از آنان نمى باشيم.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عبدُالسَّلامِ الهَرَوِيُّ : قُلتُ لَهُ [أيِ لِلإِمامِ الرِّضا عليه السلام] : يَا بنَ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، ما شَيءٌ يَحكيهِ عَنكُمُ النّاسُ ؟ قالَ : وما هُوَ ؟ قُلتُ : يَقولونَ إنَّكُم تَدَّعونَ أنَّ النّاسَ لَكُم عَبيدٌ . فَقالَ : اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَالأرضِ عالِمَ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ أنتَ شاهِدٌ بِأَنّي لَم أقُل ذلِكَ قَطُّ ولا سَمِعتُ أحَدًا مِن آبائي قالَهُ قَطُّ ، وأنتَ العالِمُ بِما لَنا مِنَ المَظالِمِ عِندَ هذِهِ الاُمَّةِ ، وإنَّ هذِهِ مِنها . ثُمَّ أقبَلَ عَلَيَّ فَقالَ لي : يا عَبدَ السَّلامِ ، إذا كانَ النّاسُ كُلُّهُم عَبيدَنا عَلى ما حَكَوهُ عَنّا فَمِمَّن نَبيعُهُم ؟ قُلتُ : يَا بنَ رَسولِ اللّه ِ ، صَدَقتَ . ثُمَّ قالَ : ياعَبدَ السَّلامِ ، أمُنكِرٌ أنتَ لِما أوجَبَ اللّه ُ تَعالى لَنا مِنَ الوَلايَةِ كما يُنكِرُهُ غَيرُكَ ؟ قُلتُ : مَعاذَ اللّه ِ ، بَل أنَا مُقِرٌّ بِوَلايَتِكُم حديث .

عبد السلام هروى: به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: يابن رسول اللّه ، اين چه مطالبى است كه مردم از قول شما نقل مى كنند؟ فرمود: چه مى گويند؟ عرض كردم: مى گويند شما ادعا مى كنيد كه مردم بندگان شما هستند. فرمود: اى خداى آفريننده آسمانها و زمين و اى داناى نهان و آشكار! تو گواهى كه من هرگز چنين سخنى نگفته ام و هيچ گاه از هيچ يك از پدرانم نيز نشنيده ام كه چنين حرفهايى بزنند و [خدايا ]تو مى دانى كه اين امّت چه ستمها به ما كرده اند و اين [نسبت دروغ ]نيز يكى از آنهاست. سپس حضرت رو به من كرد و فرمود: اى عبدالسلام، اگر مردم، آن گونه كه از قول ما نقل مى كنند، بنده ما هستند، پس آنان را از چه كسى مى خريم؟ عرض كردم: يابن رسول اللّه ، راست مى فرماييد. سپس فرمود: اى عبدالسلام، آيا توهم مانند ديگران منكرى كه خداوند متعال ولايت ما را واجب ساخته است؟ عرض كردم: پناه به خدا، من به ولايت شما اقرار دارم.

صفحه اختصاصي حديث و آيات الحَسَنُ بنُ الجَهمِ : حَضَرتُ مَجلِسَ المَأمونِ يَومًا وعِندَهُ عَلِيُّ بنُ موسَى الرِّضا عليه السلاموقَدِ اجتَمَعَ الفُقَهاءُ وأهلُ الكَلامِ مِنَ الفِرَقِ المُختَلِفَةِ . . . قالَ لَهُ المَأمونُ : يا أبَا الحَسَنِ بَلَغَني أنَّ قَومًا يَغلُونَ فيكُم ويَتَجاوزونُ فيكُمُ الحَدَّ . فَقالَ الرِّضا عليه السلام : حَدَّثَني أبي موسَى بنُ جَعفَرٍ عن أبيهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن أبيهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ عَن أبيهِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عَن أبيهِ الحُسَينِ ابنِ عَلِيٍّ عَن أبيهِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليهم السلام قالَ : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : لا تَرفَعوني فَوقَ حَقّي ؛ فَإِنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالَى اتَّخَذَني عَبدًا قَبلَ أن يَتَّخِذَني نَبِيًّا ، قالَ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى : «ما كانَ لِبَشَرٍ أن يُؤتِـيَهُ اللّه ُ الكِتابَ وَالحُكمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقولَ لِلنّاسِ كونوا عِبادًا لي مِن دونِ اللّه ِ ولكِن كونوا رَبّانِيّينَ بِما كُنتُم تُعَلِّمونَ الكِتابَ وبِما كُنتُم تَدرُسونَ * ولا يَأمُرَكُم أن تَتَّخِذُوا المَلائِكَةَ وَالنَّبِيّينَ أربابًا أيَأمُرُكُم بِالكُفرِ بَعدَ إذ أنتُم مُسلِمونَ حديث » . قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : يَهلِكُ فِيَّ اثنانِ ولا ذَنبَ لي : مُحِبٌّ مُفرِطٌ ومُبغِضٌ مُفَرِّطٌ ، وأنَا أبرَأُ إلَى اللّه
تَبارَكَ وتَعالى مِمَّن يَغلو فينا ويَرفَعُنا فَوقَ حَدِّنا كَبَراءَةِ عيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلاممِنَ النَّصارى ، قالَ اللّه ُ تَعالى : «وإذ قالَ اللّه ُ يا عيسَى بنَ مَريَمَ أأَنتَ قُلتَ لِلنّاسِ اتَّخِذوني واُمّيَ إلهَينِ مِن دونِ اللّه ِ قالَ سُبحانَكَ ما يَكونُ لي أن أقولَ ما لَيسَ لي بِحَقٍّ إن كُنتُ قُلتُهُ فَقَد عَلِمتَهُ تَعلَمُ ما في نَفسِي ولاَ أعلَمُ ما في نَفسِكَ إنَّكَ أنتَ عَلاّمُ الغُيوبِ * ما قُلتُ لَهُم إلاّ ما أمَرتَني بِهِ أنِ اعبُدُوا اللّه َ رَبّي ورَبَّكُم وكُنتُ عَلَيهِم شَهيدًا ما دُمتُ فيهِم فَلَمّا تَوفَّيتَني كُنتَ أنتَ الرَّقيبَ عَلَيهِم وأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ شَهيدٌ حديث » ، وقالَ عَزَّوجَلَّ : «لَن يَستَنكِفَ المَسيحُ أن يَكونَ عَبدًا للّه ِِ ولاَ المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ حديث » ، وقالَ عَزَّوجَلَّ : «مَا المَسيحُ بنُ مَريَمَ إلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ واُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأكُلانِ الطَّعامَ حديث » ومَعناهُ أنَّهُما كانا يَتَغَوَّطانِ ، فَمَنِ ادَّعى لِلأَنبِياءِ رُبوبِيَّةً وَادَّعى لِلأَئِمَّةِ رُبوبِيَّةً أو نُبُوَّةً أو لِغَيرِ الأَئِمَّةِ إمامَةً فَنَحنُ مِنهُ بُرَآءُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ حديث .

حسن بن جهم: روزى در انجمن مأمون حاضر بودم و على بن موسى الرضا عليه السلامنيز نزد او بود و فقيهان و متكلمان فِرقه هاى مختلف، جمع بودند. ... مأمون به آن بزرگوار عرض كرد: شنيده ام كه گروهى درباره شما غُلو مى كنند و نسبت به شما پا را از حد فراتر مى گذارند. حضرت رضا عليه السلامفرمود: پدرم، موسى بن جعفر از پدرش، جعفر بن محمّد از پدرش، محمّد بن على از پدرش، على بن الحسين از پدرش، حسين بن على از پدرش، على بن ابى طالب عليهم السلام حديث كرد كه آن جناب فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مرا از آن چه سزاوارم، فراتر نبريد؛ زيرا خداوند تبارك و تعالى پيش از آن كه مرا پيامبر قرار دهد، بنده خود قرار داد. خداى تبارك و تعالى فرموده است: «هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد، سپس او به مردم بگويد: به جاى خدا، بنده من باشيد، بلكه [بايد بگويد:] به سبب آن كه كتاب (آسمانى) تعليم مى داديد و از آن رو كه درس مى خوانديد، علماى دين باشيد. و (نيز) شما را فرمان نخواهد داد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى گيريد. آيا پس از آن كه سر به فرمان (خدا) نهاده ايد، (باز) شما را به كفر وا مى دارد؟!». على عليه السلامفرمود: درباره من دو گروه به هلاكت رسند، در حالى كه تقصير من نيست: دوست افراطى و دشمن افراطى و من به پيشگاه خداى تبارك و تعالى، اعلام بيزارى مى كنم از كسى كه درباره ما غلو كند و ما را از حدّمان فراتر برد، همان گونه كه عيسى بن مريم عليه السلام از نصارا بيزارى جست. خداوند متعال فرموده است: «و (ياد كن) هنگامى را كه خدا فرمود: اى عيسى بن مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟ گفت: منزّهى تو، مرا نزيبد كه [درباره خويشتن ]چيزى را كه حقّ من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم، قطعاً آن را مى دانستى. آن چه در نفس من است، تو مى دانى و آن چه در ذات توست، من نمى دانم، چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى. من جز آن چه را بدان فرمانم دادى، به آنان نگفتم؛ (گفته ام:) كه خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد و تا وقتى در ميانشان بودم، بر آنان گواه بودم، پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر همه چيز، گواهى» . و فرموده است: «مسيح از اين كه بنده خدا باشد، هرگز امتناع نمى ورزد و فرشتگان مقرّب نيز [امتناع ندارند]» . و فرموده است: «مسيح پسر مريم، جز پيامبرى نبود كه پيش از او نيز پيامبرانى آمده بودند و مادرش زنى بسيار راستگو بود، هر دو غذا مى خوردند» . يعنى هر دو قضاى حاجت مى كردند. پس هركه براى پيامبران، ادّعاى ربوبيّت و براى امامان، ادّعاى ربوبيّت يا نبوّت و براى غير امامان ادّعاى امامت، كند ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم.

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الرضا عليه السلام ـ كانَ يَقولُ في دُعائِهِ ـ : اللّهُمَّ إنّي أبرَأُ مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ فَلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِكَ . اللّهُمَّ إنّي أبرَأُ إلَيكَ مِنَ الَّذينَ ادَّعَوا لَنا ما لَيسَ لَنا بِحَقٍّ ، اللّهُمَّ إنّي أبرَأُ إلَيكَ مِنَ الَّذينَ قالوا فينا ما لَم نَقُلهُ في أنفُسِنا . اللّهُمَّ لَكَ الخَلقُ ومِنكَ الأَمرُ وإيّاكَ نَعبُدُ وإيّاكَ نَستَعينُ . اللّهُمَّ أنتَ خالِقُنا وخالِقُ آبائِنَا الأَوَّلينَ وآبائِنَا الآخِرينَ ، اللّهُمَّ لا تَليقُ الرُّبوبِيَّةُ إلاّ بِكَ ، ولا تَصلُحُ الإِلهِيَّةُ إلاّ لَكَ ، فَالعَنِ النَّصارَى الَّذينَ صَغَّروا عَظَمَتَكَ ، وَالعَنِ المُضاهينَ لِقَولِهِم مِن بَرِيَّتِكَ .
اللّهُمَّ إنّا عَبيدُكَ وأبناءُ عَبيدِكَ ، لا نَملِكُ لِأَنفُسِنا ضَرًّا ولا نَفعًا ولا مَوتًا ولا حَياةً ولا نُشورًا . اللّهُمَّ مَن زَعَمَ أنَّنا أربابٌ فَنَحنُ إلَيكَ مِنهُ بُرَآءُ ، ومَن
زَعَمَ أنَّ إلَينَا الخَلقَ وعَلَينَا الرِّزقَ فَنَحنُ إلَيكَ بُرَآءُ مِنهُ كَبَراءَةِ عيسى عليه السلاممِنَ النَّصارى . اللّهُمَّ إنّا لَم نَدعُهُم إلى ما يَزعُمونَ ، فَلا تُؤاخِذنا بِما يَقولونَ ، وَاغفِر لَنا ما يَزعُمونَ ، و «رَبِّ لا تَذَر عَلَى الأَرضِ مِنَ الكافِرينَ دَيّارًا * إنَّكَ إن تَذَرهُم يُضِلّوا عِبادَكَ ولا يَلِدوا إلاّ فاجِرًا كَفّارًا
حديث » .

امام رضا عليه السلام در دعاى خود مى گفت: بار خدايا، من (به خودى خود) فاقد حركت و نيرويم؛ زيرا كه هيچ حركت و نيرويى جز به مدد تو نيست؛ بار خدايا، من از كسانى كه در حقّ ما چيزى را ادعا مى كنند كه سزاوار ما نيست، به درگاه تو بيزارى مى جويم؛ بار خدايا، من از كسانى كه درباره ما مطالبى مى گويند كه ما خود در حقّ خويش نگفته ايم، به درگاه تو اعلام بيزارى مى كنم؛ بار خدايا، آفريدگار تويى و فرمانروا تو، تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم. بار خدايا، تويى آفريدگار ما و آفريدگار پدران نخستين و پدران آخرين ما. بار خدايا، ربوبيّت، سزاوار كسى جز تو نيست و الوهيّت، شايسته كسى جز تو نباشد؛ پس لعن و نفرين خود را نثار نصارا كن كه عظمت تو را پايين آوردند و لعن و نفرين خود را نثار ديگر مردمانى كن كه اعتقادى همچون آنان دارند.
بار خدايا! ما بندگان تو و زاده بندگان تو هستيم؛ نه مالك سود و زيانى در حقّ خود هستيم و نه اختيار مرگ و زندگى و حشر و نشر خود را داريم؛ بار خدايا، هركس بگويد ما خدا هستيم، به پيشگاه تو از او بيزارى مى جوييم. و هركس معتقد باشد كه كار آفريدن و روزى دادن در دست ماست، به پيشگاه تو از او اعلام بيزارى مى كنيم، همان گونه كه عيسى عليه السلاماز نصارا بيزارى جست؛ بار خدايا، ما آنان را به چنين عقايدى فرا نخوانده ايم؛ پس به واسطه عقايد و گفته هاى آنان، ما را مؤاخذه مفرما و آن چه را درباره ما مى گويند بر ما ببخش و «پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار؛ زيرا اگر آنان را باقى بگذارى بندگانت را گمراه مى سازند و جز پليدكارِ ناسپاس نزايند» .