حرف ك ـ ل

هر چيزى كه افشاى آن پسنديده نباشد ، امانت است ، اگر چه پنهان كردنش را درخواست نكرده باشند .

بسا كسى كه براى عمل كردن ، امروز و فردا مى كند تا آن گاه كه مرگ بر او هجوم آورد .

چگونه مى توان به عمرى شادمان شد كه لحظه ها از آن مى كاهند؟!

چگونه ديگرى را اصلاح مى كند، آن كه خود را اصلاح نكرده است؟!

چگونه ادّعاى دوستى خدا مى كند، كسى كه دوستى دنيا در قلبش جاى گرفته است ؟!

براى آگاهى از آنچه از دنيا مانده ، آنچه از دنيا گذشته ، بسنده است .

غفلت آدمى را همين بس كه همّتش را در آنچه به كارش نمى آيد ، صرف كند .

براى ادب كردن خود ، همين بس كه دورى كنى از آنچه آن را از ديگران خوش نمى دارى .

هرگاه در پى چيزى هستى ، بلندْ همّت باش و آن گاه كه چيره شدى ، در پيروزى كريم باش .

بخيلِ رازهاى خود باش و رازى را كه به تو سپرده شده است ، افشا مكن كه افشاى راز ، خيانت است .

هر چه بر خزانه داران رازها افزوده شود ، رازها بيشتر ضايع شود .

از هر دست بدهى ، با همان دست پس مى گيرى .

مؤمن را سه وقت است : وقتى كه با پروردگارش مناجات مى كند ، وقتى كه نفسش را به حساب مى كشد ، و وقتى كه با خود و لذّت هاى حلال و زيبا خلوت مى كند .

بايد مبغوض ترينِ مردم و دورترينِ آنها از تو كسى باشد كه بيش از همه از مردم عيب جويى مى كند .

برادر تو نيست آن كس كه تو را به داورى بين تو و خودش نيازمند كند فرد سومى را به عنوان قاضى قرار دهد) .

عاقل را روا نيست جز اينكه در پىِ يكى از سه [ كار ] باشد : بهره برى براى روز قيامت ، بهبود وضع زندگى ، و لذّت حلال .

خردمندى را درنيافته ، آن كه شيفته بازيچه شده و به بيهودگى و شادخوارى حريص گشته است .

اگر از عمر تباه شده گذشته ات پند بگيرى ، عمر باقى مانده را پاس مى دارى .

اگر دنيا براى كسى باقى مى مانْد ، ديگر به دست آن كسى كه اكنون در دست اوست ، نمى رسيد .

بايد بر مَركب ميانه روى بنشينى و به سوى مقصد بالندگى ره بسپارى .

با كسى كه با تو درشتى مى كند ، نرم باش ، كه دور نيست او هم با تو نرم شود .