پيامبر با تعليم خداوند، از غيب خبر دارد

امام صادق عليه السلام : ناقه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گم شد. مردم گفتند : برايمان از آسمان خبر مى دهد، اما از شترش خبرمان نمى دهد [و نمى داند كجاست]! پس، جبرئيل بر حضرت فرود آمد و گفت : اى محمّد! ناقه ات در فلان و بهمان درّه است و مهارش به چنين و چنان درخت پيچ خورده است. پس، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله منبر رفت و خدا را حمد و ثنا گفت و فرمود : هلا اى مردم! شما درباره [گم شدن] ناقه من حرفها زديد. بدانيد كه آنچه خداوند به من داد، بهتر از آن چيزى است كه از من گرفت. بدانيد كه ناقه من در چنين و چنان وادى است و مهارش به چنين و چنان درخت پيچ خورده است. مردم به طرف ناقه شتافتند و ديدند همان گونه است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده بود.

امام صادق عليه السلام : در جنگ تبوك ناقه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گم شد. منافقان گفتند : براى ما از غيب مى گويد اما جاى شترش را نمى داند! جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و گفته منافقان را به اطلاع حضرت رساند و گفت : ناقه ات در فلان درّه مى باشد و مهارش به درخت تنومندى گير كرده است. پس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نداى نماز جماعت سر داد. مردم جمع شدند. حضرت فرمود : اى مردم! ناقه من در فلان درّه است. مردم به طرف آن شتافتند و شتر را يافتند.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عنه عليه السلام : إنَّ ناقَتَهُ [النَّبِيّ صلى الله عليه و آله ] افتُقِدَت، فَأرجَفَ .حديث المُنافقونَ ، فقالوا : يُخبِرُنا بأسرارِ السَّماءِ و لا يَدرِي أينَ ناقَتُهُ ! فَسَمِعَ صلى الله عليه و آله ذلكَ فقالَ: إنّي و إن اُخبِرْكُم بِلَطائفِ السَّماءِ لكنِّي لا أعلَمُ مِن ذلكَ إلاّ ما عَلَّمَني اللّه ُ ، فلمّا وَسوَسَ إلَيهِمُ الشيطانُ بذلكَ دَلَّهُم على حالِها ، و وَصَفَ لَهُمُ الشَّجرَةَ التي هِي مُتَعَلِّقَةٌ بها ، فَأتَوها فَوَجَدُوها على ما وَصَفَ قد تَعَلَّقَ خِطامُها بِشَجَرَةٍ أشارَ إلَيها .حديث

امام صادق عليه السلام : ناقه پيامبر صلى الله عليه و آله گم شد
منافقان دست به تبليغات سوء زدند و گفتند : او از اسرار آسمان به ما خبر مى دهد، اما نمى داند ناقه اش كجاست. حضرت اين سخن را شنيد و فرمود : درست است كه من از اسرار آسمان به شما خبر مى دهم، اما از اين اسرار جز آن چه را كه خداوند به من آموخته باشد، نمى دانم. چون مردم در اين باره دستخوش وسوسه شيطان شدند، پيامبر آنان را از حال ناقه خود آگاهانيد و نشانيهاى درختى را كه [مهار ]شتر به آن گره خورده بود به ايشان داد. مردم رفتند و ديدند كه ماده شتر، همان گونه كه پيامبر فرموده بود، مهارش به درختى با همان نشانيها آويخته شده است.